خوب پس جور دیگه اعتراض کن نگو از این چیزا خسته شدم منو ببر خونه بابام . این حرف شخصیتتو کوچیک نشون میده . یا باید با شرایط بسازی یا شوهرتو درست کنی یا اگر امکانشو داری پی کار باش تا بتونی به مستقل شدن خودت کمک کنی اینجورس دستت بازتره تصمیم بگیری بمونی یا بری
اگر دوست داشتید لطفا برای شادی روح مامانم یک صلوات بفرستید 💚
سعی کن باهاش رفیق بشی، به زبون بگیرش قربون صدقه اش برو حتی الکی، بعدش یواش یواش از دوستاش ببرش وقتی تو رفیقش باشی، بیشتر به تو پناه میبره، با ترفند های مختلف از دوستاش جداش کن بکشونش سمت خودت بعدشم بگو عزیزم تریاک میخوای مصرف کنی پیش خودم بکش ببخشید اینو میگم ولی تو آشناها دیدم این روش و جواب داده، حتی چای و نباتش و براش ببر کم کم تو رابطه ی جنسی ازش بخواه مصرف و کم کنه. ببین قدم اول قطع ارتباط با دوستاش
سعی کن باهاش رفیق بشی، به زبون بگیرش قربون صدقه اش برو حتی الکی، بعدش یواش یواش از دوستاش ببرش وقتی ...
آخه برا من وقت نمیزاره.برا خودش سر تا پا لباس خرید به ارزش قایل نشد.فکر تفریح من نیست .ادعا داره دوستم داره ولی بخدا این دوست داشتن نیست.من حتی اعصاب ندارم به بچم درس یاد بدم آنقدر سرش داد میزنم.یه خونه مشترک با مادرش داریم همش عذاب میکشم.فکر من نیست چی میکشم خودش میره پی خوشگذرونی
دوست من با روش های مختلف رفقای شوهرش و پروند الکی گفت فلانی هیزه یا ریز ریز بدگویی کرد به دوتاشون هم قرآن برد قسم داد با شوهرم کار نداشته باشید، بعدش خودش چسبید به شوهرش گفت هرکاری میخوای بکنی تو خونه پیش خودم باش کنارش مینشست با اینکه دلش خون بود، میرقصید براش قربون صدقه میرفت رابطه برقرار میکرد یجوری گرفتش تو مشتش بعدش رفتن مشاوره برای ترک الان 5 ساله پاکه