از خونه پدرش مواد غذایی میاره
که کاش نیاره
درب و داغون و بیکیفیت
مادرش میگه اینا ارزونترن و از همینا ببرید که دیگه نخرید گرونن بقیه
مثلا میگم یه بار سیبزمینی داده بودن انقدر کوچیک بودن به زور تو دستم جا میشدن که پوست بگیرم
یه برنج دادن برنج پاکستانی فک کنم بود، اصن پودر میشد تا بپزیش
میوههای ریز و خشک میخرن اصرار دارن که ببرید
منم روم نمیشه میگم دلشون میشکنه
از اونطرف باعث بحث بین منو شوهرم میشه
امشبم سر همین چیزا بحثمون شد، خودشم شروع کرد و گفت دیگه از این برنجا نمیخایم و....
منم تایید کردم گفتم آره اینطوری فقط پول بیشتر هدر میره شما که رو پول حساسید حداقل چیز خوب بخرید که کیفیت داشته باشه و هدر نره، یهو اسم خانواده منو آورد که خانواده خودتم فلان و بهمان....منم گفتم چیکار به اونا داری و بحث بالا گرفت
خدایی ظلم نیست از ترس خانواده شوهرت چیز باکیفیت نخری؟؟؟ یه چیزی که میخایم بخریم همش میگن اوووووو گرووووونه
قبلا تاپیک زدم که میریم بیرون خوراکی بخوریم مادرشوهرم میگه نه من نمیخورم، یا میگه همینو بخرید خودم تو خونه درست میکنم واستون
منم تو خانوادهای بزرگ شدم که هرچی خواستم بوده، بابام اول خرید میکرد بعد قیمتاشون حساب میکرد
ولی اینا هرچیزی رو صدبار قیمت میکنن، هزار دور تو بازار میچرخن که یه چیز ارزونتر بخرن حتی دو هزار تومن
اینا رو واسه درددل نوشتم چون نمیتونم به خانواده خودم بگم دلم پوکیده انقد تو خودم ریختم
تو رو خدا بعدش گزارش بزنید بترکه
شوهرم ببینه غوغا میشه