خیلی بدبختم خدایی از هیچی شانس نیاوردم پدرخوبی نداشتم همیشه اذیت شدم از ترس پدرم همیشه استرس داشتم لکنت زبون گرفتم ارزو دارم یجا درست حرف بزنم😔مامانم همیشه مرغ میخره بال و کتفشو برای داداشم سیخ میزنه براش جوجه درست میکنه یزره ام بمن نمیده برای داداشم دوسیخ کباب زد میگف یزره بده ب اجی ( ینی من) اونم نداد با مامانم دعواش درومد اونن قهر کرد رف الان بمن پیام داده حال داداشمو میپرسه میگه چیکارمیکنه😭😭😭😭

از غصه ریزش مو گرفتم همیشه مقایسم کرد هیچوقت طرفم نبود همیشه خارم کرد همیشه تو جمع تخریبم میکرد من ی حرف بهش بزنم صدتا فحش میده و جیغ و داد میکنه ولی داداشم ۱۱ سالشه هرچی فحش میده بهش میزنتش هیچی نمیگه بدتر نازشو میکشه 😭😭😭

هیچکی دوسم نداره اعصاب برام نمونده همیشه اذیت شدم تو تنهایی و ناراحتی خودم میسوختم و میساختم حرفمو جرات نمیکردم ب مادرم بگم میرفتم با غریبه ها دردودل میکردم😔ای خدا😭

کاربری تعلیق شده😒...امیدوارم یروزی از رویام خارج شمو ب تو یِ واقعی برسم ♡ ♥🌹 کاربری دست دونفره🌈

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

عزیزدلم چند سالتونه

           کاربری چهارم                          هفده سال پیش بین خرید گوشی لمسی که تازه مد شده بودو تختخواب من تخت خوابو انتخاب کردم چون دلم زندگی و عشق و دوست داشتن میخواست ،نه کامپیوترو دوست داشتم نه گوشی نه بلوتوث نه کلیپ نه عکس نه فیلم ، من مجازی رو نمیخواستم من واقعیتو با خوبیها دوست داشتم چون احساسی و واابسته بودم اما ده سال بعد بالاخره دوتایی با چه شوقی گوشی خریدیم، با اومدن تلگرام ، واتساپ و اینستاااااا تو  باخیانتات ذاته واقعیتو نشون دادی، حس کردم ، باور کردم بعد ازون سرو صدا ها و دعواهایه شدید  تحقیر شدم  خورد شدم، حس کردم بازی خوردم، بچه رو وسیله زجرکش کردن من کردی  به خاطر بچم باید شاد بودم و میخندیدم و زندگی میکردم دو سال طول کشید تا سرپا شدم  اما شما رو از توی خونه ی دلم و قلبم انداختم بیرون، گذشت تا امروز من زنی شدم مستقل محکم و قوی ،سخت بود اما تونستم ، همه ی برنامه هایه موبایلو یاد گرفتم اما درست ازش استفاده میکنم به شما بارها گفته ام برو همه ی پولها و اموال را هم  بردار فقط برو بزار یه صبح که بلند میشم شمارو نبینم و از ته دل دوباره بخندم مگر چند بار زندگی میکنم اما شما مرا رها نمیکنی باشه این نیز بگذرد، میدانم گوشیم راپنهانی برمیداری حرفایه دلم را میخوانی پس بخون شما جوونیه منو به لجن کشیدین قطعا اگر عمرمن به این دنیا باشد پیری شما را به لجن خواهم کشید ، اما بدون شاید هیچ کس به اندازه ی من از اومدن فضایه مجازی خوش حال نیست  زندگی را به کامم زهر مار کردی  اما بهتر ازین بود که تو پیری میفهمیدم بهم خیانت کردی و اتش میگرفتم و کاری از دستم بر نمیامد پس خدایا بازم شکرت الان حداقل احساسم بزرگ ترین سرمایه ام را خرجت نمی کنم ارزوی بوسیدن و دوست داشتنت را تا ابد به دلت خواهم گذاشت 💏 💑  خانومی که امضامو میخونی من راز دلمو فقط برا این نوشتم که گذشتم  یادم نره و از یه سوراخ ده بار گزیده نشم ،پس ممنون میشم که به خاطر امضام منو لایک نکنین و سوال نپرسین چون دوست ندارم هر روز برام یاداوری بشه🌹
2731

یکی تعریف می کرد که اول ازدواج تو جمع چایی بردم برای مادرشوهرم.  جلو جمع گفت تف تو اون چایی که عروس برای آدم بیاره!    می گفت بعد از اون هر وقت می خوام براش چایی ببرم توش تف می کنم و می برم! 

یا ارحم الراحمین
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730