نمیخوام حسودی کنم ولی موقعی ک عقد بودیم محل یه ما نمیزاشتن عروسی ماهم بخاطر اینکه با خواهر شوهرم قهر بودن به بهونه اونا نمیدن بعدشم حتی ی سر تنها نیمدن خونمون یکسال بعدش ک خونه بزرگ خریدن حالا ک زندگیشون از این رو به اون رو شده خیلی احساس صمیمیت میکنه و دوست داره همش پز بده خونه سه خواب دارم یا مثلا دخترام فلان کلاس میرن شوهرم دوتا شغل داره مسافرت اصلا نمیشه نریم همش کلاس
نمیدونم ولی از توی زندگیشون خبر ندارم چطوریه ولی انگار زندگی خودم به چشمم نمیاد نه کار شوهرم حس میکنم خیلی عقب موندیم حس میکنم شوهر اون خیلی به حرف زنش هست ک انقدر احساس رضایت داره از زندگیش