امروز صبح برای دخترم وقت دکتر گرفتم زنگ زدم آژانس اومد سوار شدم یه آقای تقریبا ۴۵.۵۰ ساله بود اول اینو بگم که انقدر اروم حرکت میکرد که اگه پیاده میرفتم زودتر میرسیدم بعد توراه گفت کدوم مطب گفتین منم اسمشو گفتم بعد گفت این مطبش همیشه شلوغه ولی دکترشم ب درد نمیخوره بزار ببرمت فلان مطب (اسمشو گفت )😐 گفتم نه ممنون من وقت گرفتم
بعد برد خیلی دورتر از مطب پیادم کرد وسط خیابون گفت برو خانم گفتم آقا مطب رو ک رد کردیم من که گفتم کجا میرم گفت از همینجا دور بزن برو 😐😒 اعصابمو ریخت بهم پیاده شدم داشتم از خیابون رد میشدم یهو نفهمیدم چیشد ی ماشینی نزدیک شد کم مونده بود بخوره بهمون سرشو اورد بیرون یهو بلند داد زد خیلی حیوونی 🥲😭 چندتا خانوم هم بودن قشنگ شنیدن و منو نگا کردن خیلی روز بدی بود امروز حالم گرفته شد ..