خواب دیدم همسایمون از طبقه چهار خودشو پرت کرد پایین منم پشت پنجره بودم قشنگ دیدم حتی صدای برخورد سرش با جدول کوبیده شدن ب زمین تو گوشمه همچین پریدم نشستم تو جام یهو زیر دلم درد گرفته نه هفتم استراحت مطلقم 😓صداش از گوشم نمیره صحنه اش ....
من همیشه خواب میبینم یک نیروی قوی داره منو به زور میکشونه جاهای تاریک، انگاری جنه، چون هم زورش زیاد هم نامرئی هم کاری میکنه نتونم صحبت کنم، خسته شدم از این نوع خواب
زندگی گاهی دم کردن چای با آلبالوست یا چیدن چند میوه ازدرخت که تورا به ماندن پیوند میدهدزندگی همین لحظه ایست که من تورا نفس میکشم برایت چای میریزم و تمام اندوه جهان را درآن حل میکنم
عزیزم صدقه بدید و به خدا بسپارید برای خودتون هم یک شربت گلاب درست کنید و نوش جان کنید به جاهای زیبا جنگلهای شمال ساحل دریا به خورشید به نور به گلها به لحظات شاد زندگیتون فکر کنید