«اکثرا خسته شدند و درمانده...
بسیاری میگویند نه!! نمیتوانم، نمیخواهم، نمیشود. به رفتن بدون بازگشت فکر میکنند؛ به سفر به جایی که از همه دنیا جدا شوند و خودشان باشند و خودشان
اما هیچ کدام نمیدانند خیلی وقت پیش به خواسته شأن رسیدند، درست همان زمانی که خسته شدند، درست همان زمانی که همه چیز را رها کردند...
همان موقع بود که رفتند، درست بود هنوز کنار همه بدی های دنیای خود بودند اما ذهن آنها رفت به جایی که فقط خودشان بودند و خودشان...»
بخش کوتاهی از جدید ترین نوشتم🫂🤎
نظرتون؟!