2726
عنوان

از بچه خوشم نمیاد

| مشاهده متن کامل بحث + 3374 بازدید | 173 پست

ببین بچه ی خوب بله خوبه ولی بد نه، اونم خوب و بدش دست خودمونه. خودمون تربیتش میکنیم من نمیخوام تعریف از خود کنم اما همیشه مامانم درحقم دعای خیرمیکنه یاکسی بهش میگه از دخترت راضی هستی بارها شنیدم میگه ازش راضیم الهی دست به خاک میزنه طلا شه. اما متقابلش یکی ازخاله هام از بچه داشتن پشیمونه، حتی گاهی نفرین میکنشون ، توبچگی یادمه مامان و بابا خیلی برام چه درسم چه تربیتم وقت گذاشتن تنبیه به جا خود داشتم تشویقم داشتم ولی خاله ام بچه هاشو واقعا لوسو بی دست و پا باراورد نه درس خوندن نه کاری نه هیچی دنبال عیش ونوش خودشونن.... فقطخواستم مثال بزنم که همه چیز بستگی به خودت داره هرجور تربیت کنی همونطور بزرگ میشه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نه یدونه بده ما نظرمون این بود یا کلا نیاریم یا اگه بچه دار شدیم یکی نباشه

شرایط مالیشو داری؟

خونه ماشین سفر ددر دودور

اگر داری و میتونی چون سنت خوبه واسش فلن یکیو اقدام کن اما بازم مشاور برو چون شخصیت هرکشو مشاور میفهمه 

ب من گفت خیلی درگیر کار و پیشرفتی ی دونه بیشتر نیار چون علاقه نداری

سرزمین عجایبه اینجا 👁

قطعا بچه داری خیلی خیلی سخته از یه طرف نگهداری از یه طرف تربیتش اما یکیی از مهم ترین و بی نظیرترین کاراییه که یه آدم می تونه تجربه کنه،برای منم از نظر شرایط زمانی و مشغله سخته ولی احساس کردم اگه مادر نشم یه چیز باارزش رو از دست دادم

نترس و غمگین نباش،که ما تو را نجات خواهیم داد(سوره عنکبوت آیه ۳۳)
2728
پس چرا همه اطراف من از بچه بیزارن حس میکنم اونا ام روم تاثیر گذاشتن کلا بدم اومده😑

نمیدونم من انقدر بچه دوس داشتم مجرد بودم یه روز یه سرهمی صورتی خریدم اومدم خونه مامانم چشاش چهارتا شد، گفتم خب برای آینده برای دختر آینده ام...  اون سرهمی رو دارم و تن دخترم کردم بعدها... یه دفتر داشتم برای بچه نداشتم دل نوشته مینوشتم...  من بچه هام نوزادی سختی داشتن خواب نداشتن کولیک شدید و منم غریب هستم و تنها، ولی حسی که شبها تو تنهایی موقع شیردادن و راه بردن نوزاد داشتم با هیچی عوض نمیکنم سرمو میکردم لای گردن بچه ها بوی بهشت میدادن، شیر بالا میاوردن بوی همونم برام دلچسب بود...  وقتی از شیر گرفتمشون تا یک هفته انگار عزادار بودم...  الانم دخترم شش سالشه امسال رفت مدرسه وقتی رفت کلاس من با اشک های شدید اومدم خونه.  روزم با شونه کردن موهاش و بافتنش شروع میشه، من خیلی دختردوست بودم ولی خدا یه پسر موطلایی سفیدبرفی بی نهایت شیرین زبون بهم داد تا بفهمم پسر و دختر هردو عزیزن...  وقتی پسرم نیمه شب بیدار میشه و فقططط میاد تو بغل من تا آروم بشه میگم یعنی توی دنیا کسی از من خوشبخت تر هست؟ اگه مادر نمیشدم شاید الان یه گوشه بیمارستان اعصاب و روان بستری بودم با شناختی که دارم ازخودم

من برای بچه دوم اووردن مرددم چون حس میکنم نیاز دارم روحیم خوب بشه ولی وقتی پسرمو باردار بودم اصلا خوشم نمیومد ینی از روی بی تحربگی بود ولی الان با تمام وجود عاشقشم و خیلی کار خوبی کردم بچه دار شدم

خدایا میدونم به این زودیا یه نی نی خوشگل بهم بدی بشه همدم پسرم 🥹
ببین بچه ی خوب بله خوبه ولی بد نه، اونم خوب و بدش دست خودمونه. خودمون تربیتش میکنیم من نمیخوام تعریف ...

انفاقا مشکلم همینه اگر بزرگ شد ی خنگ چلمنگ شد چیکار کنم؟ من نمیتونم مسئولیت ی ادم بزرگ بی دست و پا رو ب عهده بگیرم خودم منظم و مسیولیت پذیرم اونجوری زندگی زهرم میشه و چون از ایندش میترسم حسی ندارم خوشم نمیاد ترس بر علاقم چیره شده

سرزمین عجایبه اینجا 👁
شرایط مالیشو داری؟ خونه ماشین سفر ددر دودور اگر داری و میتونی چون سنت خوبه واسش فلن یکیو اقدام کن ...

شرایطم خوبه

اصلا چون شرایطمون خیلی خوبه و همش تو سفر و تفریح و کافه و رستورانیم به این نتیجه رسیدیم بچه نیاریم میترسیم این شرایطو خراب کنه 

آخه وقتی آدم کمبود بچه رو حس نمیکنه چرا باید بچه بیاره

نمیدونم من انقدر بچه دوس داشتم مجرد بودم یه روز یه سرهمی صورتی خریدم اومدم خونه مامانم چشاش چهارتا ش ...

اها شما کلا ازون دسته خانومایی که حس مادرانه داشته و داره 

من کلا چون شخصیتم مث رباته زیاد احساسی نیستم کلا منطقی ام نمیتونم واسه اینجور تصمیمای مهم احساسی فک کنم

سرزمین عجایبه اینجا 👁

واقعا نتونستم جوابت رو ندم.

همون اطرافیانت که خیلی زیاد خواسته یا ناخواسته شدیداً روی نظرت تاثیر گذاشتن.خودشون عشق و حال و تفریح و مسافرت با بچه هاشون رو دارن.بچه هاشون دارن جلوی چشماشون قد میکشن و بزرگ میشن و پیشرفت میکنن و اونا بهشون افتخار میکنن و لذت میبرن.اونوقت فقط از سختی های بچه داری به شما میگن.شما هم تحت تأثیر حرف اونا وقتی که دیگه قدرت باروری رو از دست دادی تازه به فکر بچه می آفتی.دوست عزیز من نه تورو  میشناسم نه بچه دار شدن یا نشدنت روی زندگی من تاثیر داره.پس بی طرف دارم نظر میدم.بعد از 120سال هم که شما از دنیا بری تمام مال و اموالت میرسه کسایی که شاید حتی چشم دیدنت رو نداشته باشن.به برادر شوهر و جاری.به خواهر شوهر.

بچه خوبه بیار 

میشه بدونم چن سالگی ازدواج کردین و بچه دار شدین؟

بیست و پنج سالگی ازدواج کردم از همون اولم بچه خواستم ولی شوهرم هشت ماه بعدش اجازه اقدام داد، با اولین اقدامم مادرشدم، الان سی و سه هستم ماه هفتم بارداری سومم هستم

شرایطم خوبه اصلا چون شرایطمون خیلی خوبه و همش تو سفر و تفریح و کافه و رستورانیم به این نتیجه رسیدیم ...

چن ساله ازدواج کردین؟ خسته نشدی از اینور اونور رفتن؟ خب بچه منافاتی با تفریح نداره اما ب شرطیکه بخوایش باز تو ی کوچولو دودلی من اصن نمیتونم حتی فک کنم ی بچه کوچولو تو بغلم باشه😑

سرزمین عجایبه اینجا 👁
بیست و پنج سالگی ازدواج کردم از همون اولم بچه خواستم ولی شوهرم هشت ماه بعدش اجازه اقدام داد، با اولی ...

اها شما کلا دوس داشتی بچه من از اول عمرم بچه دوس نداشتم حتی خواهر و برادر کوچکترمم نگه نمیداشتم بدم میومد 

سرزمین عجایبه اینجا 👁

منم مثل شما بودم قبل از ازدواج البته

میگفتم نه ازدواج نه بچه

ولی وقتی بالای ۳۰ شدم کلا نظرم عوض شد. هم ازدواج کردم هم باردارم الان🤭

خدای مهربونم خیلی خیلی دوست دارم ممنون برای تک تک معجزاتی که تو زندگیم میبینم. من یه زن سرحال و قوی هستم که تمام قد پای زندگیم ایستادم😍😍 تو من رو به جشن زندگی دعوت کردی و روا نیست که در این جشن لحظه ای ناشاد باشم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز