اومدم یزد دانشگاه خودم اصفهانیم امروز اومدم خوابگاه
خیلی حس بدی دارم حالم گرفته احساس خفگی میکنم همش دلم میخواد گریه کنم اینجا یه جوریه برام من میخوام برم خونه😭
اوایل طبیعیه، عادت میکنی عزیزم
بهترین روزای زندگیته اینو از من به یادگار داشته باش
طبیعیه عادت میکنی
با هم اتاقی هاا حرف بزن
یه چایی درست کن تعارفشون‌کن دورهم چایی بخورید
حالا بعد اینقدر عادت کنی که تعطیلات هم نمی ری خونه وشهرتون
ناراحت نباش اولشه عادت میکنی حالا یزد و اصفهان و شیراز و تهران نداره همه جا خوبه انشالله ادمای خوب میان سرراهت و بسلامتی درست تموم میشه برمیگردی خونتون
عزیزم عادت میکنی ...میشه جزو بهترین سالهات ...فقط سخت نگیر و با بقیه همراهی کن
باز خوبه دو نفر ادم هم سن و سال خودت دورت هستن، من ازدواج کردم رفتم شهر دیگه همش خونم دارم دق میکنم
منم اصفهانیم دو ترم سمنان خوندم(یک ترم حضوری و یک ترم مجازی) و بعدش مهمان دانشگاه اصفهان شدم
ولی من مثل تو اونقدر از سمنان بدم نمیومد
ی هفته اول از دانشگاه ک برمیگشتم فقط اشک میریختم.ولی بعد همون پانشگاه شد بهترین روزای زندگی من
منم روزای اول خوابگاه این حس رو داشتم دقیقا برام زندان بود خفه کننده وبد....
الان حسرت یک ساعتشو دارم. قدرش رو بدون و اینم از من ب یادگار داشته باش بهترین روزا و خاطرات رو برات رقم میزنه این خط این نشون
پاشووو برووو خیابون . یه پیتزا بخور کیففف کن یزد شهر خوبیه هم خابگاهی هات خوبن؟ دوست شدین،
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
