باهاش جاری هستم بعد تو جمع خونواده شوهرم پسرم که فوق العاده مودب هست و دو ساله هست خوابش میومد میرفت پسر ۸و۹ ساله جاریم رو میزد و اون بچه ها با شوخی خودشون داشتن حلش میکردن ومن چند بار بچم رو گرفتم اما دیدم بچم بیشتر و شدیدتر انجام میده و فقط تماشا میکردم و خواهرم هی میگفت خاله جون نکن و نمیرفت حداقل برم دو دقیقه بگیرمش حواسش رو پرت کنم کلا برای هرچیزی فقط میشینه سرجاش بکن نکن میکنه .
بعد یهو بهم تشر زد برو بچتو بگیر دیگه😤
منم برای اولین بار جوابش رو دادم از دستت ناراحت میشم اینجوری میکنی بعد خواهرم قهر کرد رفت