2726
عنوان

عصبی میشم شوهرمو میزنم

| مشاهده متن کامل بحث + 530 بازدید | 30 پست

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

😑😑😑 متاسفانه رک بگم شما جدا از عصبانی بودن ، بیشعور هم هستین که همچین کار وقیحانه ای انجام میدید


لطفالطفا تا بزرک نشدین و به درک بالایی نرسیدین بچه دار نشین ،چون فردا روزی با کوچکترین عصبانیت شما ،میشه کیسه بوکستون

حقیقت تلخیه ک باید بهت بگم ولی هرچقدر دوست داشته باشه هرچقد عاشقت باشه یجا ازت خسته میشه هرچقد صبر کنه یجا جوری دلشو میزنی ک دیگه راه جبرانی نیست دور با زودهمینه ببخش رک گفتم ولی خواستم عمق فاجعه رو بدونی فردا با ی کادوی قشنگ سوپرایزش کن ازش معذرت بخواه و هر روز بهش بگو ک دوسش داری بی بهانه بگو'سعی کن تو عصبانیت با خودت تنها باشی

میشه واسه حاجت دلم دعا کنی؟اگه دعام ♥️♥️
2728
یاد زخم کاری افتادم اسم زنه چی بود    

سمیرا😐

مهم نیست یکی پزشکی بخونه یا مهندسی،مهم اینه اول انسانیت بخونه                                                      باحیوانات مهربان باشیم...
حمیرا🤭

سمیرااا

|•یاسمنم•| |•پیوسته در تاریخ ساعتی فرا می‌رسد که در آن، آنکه جرئت کند و بگوید دو دوتا چهارتا می‌شود، مجازاتش مرگ است•| |•از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود، آرامش مخصوصی در خودم حس می‌کردم•| 
حقیقت تلخیه ک باید بهت بگم ولی هرچقدر دوست داشته باشه هرچقد عاشقت باشه یجا ازت خسته میشه هرچقد صبر ک ...

همش مهربونه 

عصبی میشه ولی جو رو عوض میکنه

یبار ۴ ساعت تمام راجب خودشو خانوادش بدو بیراه گفتم 

هیچی نگفت  فقط گوش داد میگفت بگو تا اروم شی

من دارم سو استفاده میکنم

عذاب وجدان دارم

ولی دست خودم نیست 

مهم نیست یکی پزشکی بخونه یا مهندسی،مهم اینه اول انسانیت بخونه                                                      باحیوانات مهربان باشیم...
😑😑😑 متاسفانه رک بگم شما جدا از عصبانی بودن ، بیشعور هم هستین که همچین کار وقیحانه ای انجام میدید ...

مهم نیست یکی پزشکی بخونه یا مهندسی،مهم اینه اول انسانیت بخونه                                                      باحیوانات مهربان باشیم...

منم با بالشت میزنم شوهرمو🤣

اول اینکه پروفایل برا خودمه برندارید مرسی بعد از کلی گشتن به اصرار با شوهرم رفتیم تا اون طوطی که دوست داشتم بخریم خیلی خوشحال بودم اونروز یادمه صاحبش گفت چون دوسش داری بهت میدم چون میدونم خیلی علاقه داری بهش قول دادم خیلی مواظبش باشم بیشتر از چشمام اومدم خونه از خوشحالی خوابم نبرد اونروز روز ها گذشت ما بیشتر وابسته هم شدیم خیلی دوسش داشتم به داشتنش مغرور بودم تو شهر غربت رفیق تنهایی هام بود باهم بازی میکردیم قایم موشک و💔باهم میخوابیدیم شبا چندبار بیدار میشدم ببینم جاش خوبه سردش نباشه بخاری زیاد نباشه گرمش بشه اذیت بشه تا یکم بی‌حال میشد یروز کل دنیا رو سرم خراب میشد که جگر گوشه من چشه من خونه تمیز میکردم اون برام آواز میخوند من آشپزی میکردم برام آواز میخوند من آرایش میکردم اون روی شونم سر به سرم میزاشت گاهی از دستش عاصی میشدم ولی بازم شیرین بود اذیت هاش تا اینکه اونروز شوم رسید بنا به دلایلی که بهم ریخت فکرم اون پر زد رفت چقدر گریه کردم دنبالش گشتم الان بیشتر از ۴۰روزه رفته ولی من نمیتونم فراموش کنم شب روزم گریس من واقعا بدون اون مریضم اون برای من پرنده نبود عضوی از قلبم بود من واقعا نمیبخشم اونی که باعث شد بره💔😔هرروز از خدا میخوام برگرده خدا میشه یروز اونی که پیداش کرده زنگ بزنه بگه دلم به رحم اومد بیا پسش بدم بهت تموم اینارو با اشک نوشتم :)💔من یه دیوونه دلتنگم کاربری موفرفری سایت سابق 
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز