بچه ها من تازه رفتم سر خونم جهیزیم چیدم انقد ساده ام یشب رفتم خونه پدرشوهرم اینا دلم سوخت گفتم شام خوردین پاشین بیاین خونه ما
هیچیاومدن شب شد موقعه خواب رفتم بهترین دشک و پتوهامواوردم دیدم مادرشوهرم رفته از تو ماشین یه بالش کهنه کثیف اورده بعد تو ساکش ی پتو مسافرت انداخته اورده اونارو روخوذش گزاشتن انقد من ناراحت شدم دلم میخاست خفش منم
بعد صبح شد نهار درست کردم دیدم این یه تشکر نکرد اصلا ازمن غروب شد لباس پوشید رفت رو زمین جلو در نشست یسره. گفت بربم بریم
یعتی انقد من ناراخت شدم ب شوهرم گفتم شوهرم گفت من مادرمو. میشناسم حتی ب روشمزد چرا اینجوری میکتی
حسوده کلا
من پشتم گرفت بود امروز رفتم دکتر تا دید من میگم گردنم پشتم خودشو میکشه راه میره الکی میگ ای ای وای کمرم 🤮
من با این ادم چی کنم چجوری باشم
اخه جرا با هرکی خوبی میکنی اینجوری میشه!!!