حیف که از جنس شبید و حاکم به خاک تنم. خاک شم اگه یه روزی از خاکم دل یکنم. از خزرتا خلیجفارسجایزخمقدیمیگلولههاستمگه میشه خاکتو به بیگانه داد. . خائن شرمنده از اینه هاست هر چند خوب و ید نزدیک میشود اغاز انهدام گریه نکن وطن (((( شاهین نجفی)))))) (((( روزی پدری دختر خودش رو تو قمار میبازه خبر به گوش دختره میرسه فرار میکنه پناه میبره به عابد شهر نیمه های شب دختر میفهمه عابد بهش چشم داره و میخواد بهش تجاوز کنه فرار میکنه به سمت جنگل تو جنگل کلبه چوبی میبینه میره تو کلبه میبینه چند تا پسر مست دارن مشروب میخوردن از ترس و خستگی از حال میره وقتی به هوش میاد کلی پتو روش بوده وقتی میره بیرون میبینه جلوی کلبه چند تا پسر مست از سرما افتادن یخ زدن و مردن میره وسط شهر جار میزنه :((از قضا روزی حالم این شهر شوم وسط شهر ۲ میخانه بنا خواهم کرد جان صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد که نگویند مستان ز خدا بیخبرن ))
حیف که از جنس شبید و حاکم به خاک تنم. خاک شم اگه یه روزی از خاکم دل یکنم. از خزرتا خلیجفارسجایزخمقدیمیگلولههاستمگه میشه خاکتو به بیگانه داد. . خائن شرمنده از اینه هاست هر چند خوب و ید نزدیک میشود اغاز انهدام گریه نکن وطن (((( شاهین نجفی)))))) (((( روزی پدری دختر خودش رو تو قمار میبازه خبر به گوش دختره میرسه فرار میکنه پناه میبره به عابد شهر نیمه های شب دختر میفهمه عابد بهش چشم داره و میخواد بهش تجاوز کنه فرار میکنه به سمت جنگل تو جنگل کلبه چوبی میبینه میره تو کلبه میبینه چند تا پسر مست دارن مشروب میخوردن از ترس و خستگی از حال میره وقتی به هوش میاد کلی پتو روش بوده وقتی میره بیرون میبینه جلوی کلبه چند تا پسر مست از سرما افتادن یخ زدن و مردن میره وسط شهر جار میزنه :((از قضا روزی حالم این شهر شوم وسط شهر ۲ میخانه بنا خواهم کرد جان صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد که نگویند مستان ز خدا بیخبرن ))
حیف که از جنس شبید و حاکم به خاک تنم. خاک شم اگه یه روزی از خاکم دل یکنم. از خزرتا خلیجفارسجایزخمقدیمیگلولههاستمگه میشه خاکتو به بیگانه داد. . خائن شرمنده از اینه هاست هر چند خوب و ید نزدیک میشود اغاز انهدام گریه نکن وطن (((( شاهین نجفی)))))) (((( روزی پدری دختر خودش رو تو قمار میبازه خبر به گوش دختره میرسه فرار میکنه پناه میبره به عابد شهر نیمه های شب دختر میفهمه عابد بهش چشم داره و میخواد بهش تجاوز کنه فرار میکنه به سمت جنگل تو جنگل کلبه چوبی میبینه میره تو کلبه میبینه چند تا پسر مست دارن مشروب میخوردن از ترس و خستگی از حال میره وقتی به هوش میاد کلی پتو روش بوده وقتی میره بیرون میبینه جلوی کلبه چند تا پسر مست از سرما افتادن یخ زدن و مردن میره وسط شهر جار میزنه :((از قضا روزی حالم این شهر شوم وسط شهر ۲ میخانه بنا خواهم کرد جان صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد که نگویند مستان ز خدا بیخبرن ))
بعد هی مامانم اینا میگفتن بریم خونه من میگفتم یه نیم دیگ بابام هم گفته بود دیگ نزین پارکک
خ
حیف که از جنس شبید و حاکم به خاک تنم. خاک شم اگه یه روزی از خاکم دل یکنم. از خزرتا خلیجفارسجایزخمقدیمیگلولههاستمگه میشه خاکتو به بیگانه داد. . خائن شرمنده از اینه هاست هر چند خوب و ید نزدیک میشود اغاز انهدام گریه نکن وطن (((( شاهین نجفی)))))) (((( روزی پدری دختر خودش رو تو قمار میبازه خبر به گوش دختره میرسه فرار میکنه پناه میبره به عابد شهر نیمه های شب دختر میفهمه عابد بهش چشم داره و میخواد بهش تجاوز کنه فرار میکنه به سمت جنگل تو جنگل کلبه چوبی میبینه میره تو کلبه میبینه چند تا پسر مست دارن مشروب میخوردن از ترس و خستگی از حال میره وقتی به هوش میاد کلی پتو روش بوده وقتی میره بیرون میبینه جلوی کلبه چند تا پسر مست از سرما افتادن یخ زدن و مردن میره وسط شهر جار میزنه :((از قضا روزی حالم این شهر شوم وسط شهر ۲ میخانه بنا خواهم کرد جان صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد که نگویند مستان ز خدا بیخبرن ))
بعد یه اتفاق هم افتاد بود ک پلیس جمع شده بود من مردم و زنده شدم مامانم خاله هام همه گریه هرچی میگشتی ...
پسر خالت؟
خب
حیف که از جنس شبید و حاکم به خاک تنم. خاک شم اگه یه روزی از خاکم دل یکنم. از خزرتا خلیجفارسجایزخمقدیمیگلولههاستمگه میشه خاکتو به بیگانه داد. . خائن شرمنده از اینه هاست هر چند خوب و ید نزدیک میشود اغاز انهدام گریه نکن وطن (((( شاهین نجفی)))))) (((( روزی پدری دختر خودش رو تو قمار میبازه خبر به گوش دختره میرسه فرار میکنه پناه میبره به عابد شهر نیمه های شب دختر میفهمه عابد بهش چشم داره و میخواد بهش تجاوز کنه فرار میکنه به سمت جنگل تو جنگل کلبه چوبی میبینه میره تو کلبه میبینه چند تا پسر مست دارن مشروب میخوردن از ترس و خستگی از حال میره وقتی به هوش میاد کلی پتو روش بوده وقتی میره بیرون میبینه جلوی کلبه چند تا پسر مست از سرما افتادن یخ زدن و مردن میره وسط شهر جار میزنه :((از قضا روزی حالم این شهر شوم وسط شهر ۲ میخانه بنا خواهم کرد جان صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد که نگویند مستان ز خدا بیخبرن ))