2737
2734

ناراحت میشدین؟! 


همسرم جدیدا رفته شهر کارمیکنه واونجا خونه گرفته خانواده من و خانواده خودش شهرستانن 


من شهر پیشش بودم صبح ساعت ۴ راه افتادیم اومدن دنبال مامان باباش شهرستان که اونارو بیاره شهر (برادرش قراره از کربلا بیاد اخه اونم شهر زندگی میکنه) و بازم قطعا باید برگردونتشون


مامان باباش از الان میگن اگه کارش شهر درست بشه و این یکی پسرمونم بخواد شهر بمونه ماهم باااااید بیایم اونجا و...💔


😔😔بعد که من بهش میگم کاش خانواده منم شهر زندگی میکردن نزدیک هم بودیم میگه یعنی چی مگه حتما باید ادم نزدیک خانوادش باشه من اگه میخواستم اونجوری زندگی کنم فلان و..._ 


بعد اونوقت خانواده خودش تا دسشویی بره دنبالش میرن

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728
2738
اولا بهش بگو وقتی تو خودت انقدر وابسته هستی چرا به من ایراد میگیری ؟ دوما خانواده ات اگر میتونن خوب ...

میگم بهش

میگه من وابسته نیستم اگه وابسته بودم نمیرفتم ی ماه دو ماه این شهر اون شهر ماموریت و...

ولی خب چ فایده این شاید وابسته نباشه ولی خانوادش ب این وابستن 

از شهر اومدیم مامانش ی گریه‌ها کرد

داریم جدا میشیم خو خونوادش بیان شهر برن واسه خودشون خونه بگیرن به هیچ عنوان قبول نکنی تو یه خونه زند ...

قراره که خونه بگیرن ان‌شاءالله

قرار نیس خونه ما زندگی کنن الان که عقدیم میان خونه شوهرم میمونن ولی بازم نمی‌دونم چرا ی جوریم💔

میگم بهش میگه من وابسته نیستم اگه وابسته بودم نمیرفتم ی ماه دو ماه این شهر اون شهر ماموریت و... ول ...

خب پس دیگه کارت در اومده مادرش با گریه پسرش و رام میکنه چون دیدم چون خواهر خودم با گریه هاش کاری کرد پسرش قید دختر مورد علاقه شو زد حتی خواهرم خودش و زد به غش و بردمش بیمارستان میدونستم داره فیلم بازی میکنه اما راهی نداشتم 

خب پس دیگه کارت در اومده مادرش با گریه پسرش و رام میکنه چون دیدم چون خواهر خودم با گریه هاش کاری کرد ...

دقیقا با برادرشوهرمم همینطوری میکنه 

اما این شوهر خنگه من چون پسر دومه بیشتر از داداشش پاسوز شده 

هیچکدوم از کارایی که این میکنه رو داداشش نمیکنه قشنگ پی زن و زندگیشه اونوقت این...

قراره که خونه بگیرن ان‌شاءالله قرار نیس خونه ما زندگی کنن الان که عقدیم میان خونه شوهرم میمونن ولی ...

مقصر شوهرته باعث شده این حس بد بهت دست بده اون موقع ها که باشوهرم زندگی میکردم شب یلدا همه خونه مادرم بودیم و قرار بود هر کی یه چیز بیاره من باید میوه میبردم به شوهرم گفتم میوه بخر تو راه از این وانتی ها خرید بعد رفتیم محله خودمون و خونه ما تو بالا شهره همه وسیله هاشم گرون اونجا از میوه فروشی میوه خرید گفتم چرا همون جا نخریدی گفت اونجا زیاد خوب نبود میوه هاش انقدر بهم برخورد هیچی نگفتم اما اون میوه گرونها رو برداشتم بردم خونه مادرم اونا که از وانتی خریده بود گذاشتم خونه خودمون (خداییش میوه وانتی خیلی ام خوب بود فقط از حرفش خیلی بدم اومد عوضی)

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ماسک خانگی

maha_2002 | 17 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز