امروز رفتم مطب دکتر کنارسینما ازادی یاد اولین قرارم افتادم توی سینما بود گریه کردم من ۵ سال باهاش دوست بودم ده ها بار خواست رسمی کنه بابام نداشت یک رگش عرب لبنانی بود شناسنامه نداشت بابام مخالف بود من ۴۰ سالمه .اون ۴۸ سالش بود من خ دوسش داشتم اون ۱۳ سالگی در ایران رفته بود جنگ یک پاشو از مچ از دست داده بود خانوادم ق نداشتن خیلی تلاش کردیم یکدفعه ۳ هفته ق عقد به یک عالمه دلایل گذاشت رفت.من هم ار اون متنفر شدم هم ار بابام و برادرم.برادرم خ دخالت کرد