امشب داشت اسباب بازی های کمد پسرمو جمع و جور میکرد بعذش من اومدم دیدم تموم اون وسایلی که خانواده خودش
مثلا مادرش ماشین خریده ،مادربزرگش موتور،عموش توپ خریدرو همرو چیده طبقه بالای بالا
اومدم بهش گفتم خوب واسه کس و کاراتو چیدی طبقه بالا
دیگه بعد اون اخمامو ریختم و اصلاااا باهاش حرف نزدم
خیلی جالبه اومده به من میگه تو چرا همین پاتو گذاشتی اتاق اینجوری شدی تو که خوب بودی؟؟؟!!؟!!
واقعا اگ شما بودین ناراحت نمیشدین؟😒