سال اول ازدواجمون فکر میکردم از این آدم پاک تر وجود نداره همه جوره بهش اطمینان داشتم تا اینکه بعد یه مدت اتفاقی شنیدم راجب زنای خراب و نمیدونم هیکلشونو اینا با چندتا مرد صحبت میکرد مغزم سوت کشید بهش شک کردم تو گوشیش فیلمبرداری مخفی گذاشتم ساعتشم رو ساعت یک گذاشتم(زمان استراحتش تو محل کار)که دیدم بله بحث اصلیشون همیناست ..حالم ازش به هم خورد خیلی نسبت بهش سرد شدم یه مدت خودمو زدم به بیخیالی امروزآنلاین بود گفتم بزار امتحانش کنم که اینطوری...
ازدواجمون سنتی بود به قول خودش عاشقم بود ...
از خودم تعریف نمیکنم ولی همه جوره سرم ازش باهاش هم قدم نه لاغرم نه چاق چهره ام خوبه حتی بهم نمیخوره مادر یه پسر سه ساله باشم..همه بهم میگن خوشگلی ولی این یه بارم نگفته .همش زن مردم خوشگله البته جلو روم نمیگه با مردای عوضی میگه...میره بیرون حتی سگم نگاش نمیکنه..اینقدر اعصابم خورد شد اینقدر غصه خوردم...به من که میرسه معلم اسلام میشه موهاتو بده تو مانتوت کوتاهه و فلان اونوقت خودش😭😭