2737
2734

منم اوایل همین بودم. البته انگتر دلم تنگ نمیشد. ولی الان بعد دو سال همش دوس دارم برم. اینکه شوهرم تذیتم میکنه کاملا ناثیر داره. ولی کلا خیلی بیشتر دلتنگشون میشن

تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس 
من تازه عقد کردم وقتی میرم خونه نامزدم غم دنیا میاد تو دلم دلم برای خونه خودمونو مامانم اینا پر میکش ...

آره منم +ثل تو بودم وهستم 

روی آن شیشه تب دار تو را ها کردم عکس زیبای تورا بانفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شدشیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تورا عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم. 🌸مامان آرسِن و نفس🌸

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من خونه که باشم ازکارکردناخسته میشم همش تمیزی اشپزی و...میام خونه مامانم استراحت مطلق ایییینقدرخووووبه😄

زمان زیادی گذشت....فهمیدم همیشه اونیکه میخوای نمیشه....!فهمیدم هرکسی که باهاته الزاما"دوستت"نیست....!فهمیدم کسیکه تونگاه اول ازش بدت میادیه روزی میشه صمیمی ترین دوستت وبالعکس.....!فهمیدم که بی تفاوتی بزرگترین انتقامه....!تنفریه نوع عشقه....!دلخوری وناراحتی ازمیزان اهمیته....!غروربزرگترین دشمنه....!و"خدا"بهترین دوسته 🌷🌹🌸
2728
خیلی بده اینجوری اصلا نمیتونم کنارش شاد باشم همش بغض دارم😭😭😭

منم عاشق خونوادم و هر جا میرم جلو چشامن

روی آن شیشه تب دار تو را ها کردم عکس زیبای تورا بانفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شدشیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تورا عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم. 🌸مامان آرسِن و نفس🌸
2738
چند سالته

28

روی آن شیشه تب دار تو را ها کردم عکس زیبای تورا بانفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شدشیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تورا عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم. 🌸مامان آرسِن و نفس🌸

میدونی چیه همیشه بعد از جدا شدن از کسی ک خییییلی دوسش داری همینجوری میشی 

دوست منم وقتی خواهرش ازدواج کرده بود به خواهرش میگفت نیاد خونه اشون در حالی ک خیلی خواهرش دوست داشت چون یهو ازش جدا شده بود اینجوری شده بود به مرور خوب شد الان اولین باهم

در جست و جوی طلا، الماس را فراموش کردیم.                       دوستان تاپیک های اول مال من نیست مال خواهرم بوده 

من ک دوست دارم برم خونه پدرم فقط خدا حفظشون کنه اونجا ی ارامشی دارم انگار مجردم انگار مسئولیتی دلنگرانی ندارم عزیزام کنارم هستن عصر چای میریزم با پدر مادرم تو حیاط خونشون زیر درخت میشینیم میخوریم یا اش رشته درست میکنم میخوریم حواسشون ب دختر کوچولوم هم هست ولی تو خونه خودم همش در حال بدو بدو خرحمالی و بشور و بساب و اشپزی و بچه داری و ... هستم حتی وقت نمیکنم سرمو شونه کنم اخرم شوهرم غر میرنه ک چرا درگنجه بازه چرا گربه سیاهه دمش درازه ولی اونجا همش وقت اضافه میارم برای خودمم باشم ب خودمم برسم کمی

من به همه خواسته هام رسیدم و میرسم آرزو ب دل تو گور نمیرم تازشم برای اون دنیامم کلی توشه میخوام جمع کنم آخه ما اینجا مسافریم میدونید که زندگی واقعی و من و شمای واقعی اونجاس اینجا ما ی کالبد مثل یک جلد و لباسیم موقعش که برسه این لباس پر از درد و غم و رنج  مادی رو میزاریم زمین و خیلی سبک و سریع میوفتیم تو تونلی ک هدایت میشم ب سمت حساب کتاب مبادا حتی شاخه درختی رو بشکنی حق کسی رو بخوری میگن اونجا بیشترین چیزی ک بازخواست میکنن حق مردمه حق الناسه مبادا گردنت بمونه وگرنه اونجارو هم خراب کردی خدا کمکمون کنه خدارو هزار بار شکر زندم ن بخاطر ترس از مردن بخاطر اینکه فرصت دارم اشتباهامو جبران کنم و در آخر یک صلوات بفرست برای حاجتم خدا خیرت بده ⚘
منم ۲۸سالمه نامزدم همش مسخرم میکنه میگه مثل بچه ها میمونی 

من 10سال ازدواج کردم و هنوز همین حسو دارم

روی آن شیشه تب دار تو را ها کردم عکس زیبای تورا بانفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شدشیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تورا عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم. 🌸مامان آرسِن و نفس🌸
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730