واااای نگو که یاد تیپ خودم افتادم.....
از طرف مدرسه کپن لباس بهم دادن رفتم معازه گشتم و گشتم تا یه بلیز دامن پیدا کردم که طرح دار بود..اومدم خونه برا عقد کنون خواهرم پوشیدم..چه احساس خفنی هم داشتم که بعد یه عمری لباس نو خریدیم...وسط اون شلوعی دوتا داداشام زدند زیر خنده گفتند اینهمه گشتی چرا این طرحی خریدی خخخخ قشنگ که دقت کردم دیدم عکس خر رو لباسمه😂😂😂😂😂😂😂 یاد اون صرب المثل افتادم که میگه خدا خرو شناخت شاخش نداد
بچه بودم . عروسی دختر خالم بود .شنیده بودم تو عروسی ها میگن چشم حسود بترکه الللللللهی ..
منم داد میزدم چشم عروووووووس بترکه اللللهی ...🤣🤣🤣🤣
تا همین الانم دختر خاله هام این خاطره رو تعریف می کنن و من آب میشم
یادمه رفتم تو اتاق با خواستگارم حرف بزنم بهش گفتم می خوای یه دختر خوب برات پیدا کنم😂 گفت یعنی چی😠😲
همش ۱۸ سالم بود. نمی خواستمش
یه صلوات برایه شفای عزیزم بفرستین لایک کنید منم میفرستم
عروسی یکی از اشناهامون من یه لباس مشکی نقره ای پدشیدم یه خط چشم کلفت فرعونی هم کشیدم شالمم طوری بستنم که یه تار مو هم پیدا نبود(به معنای واقعی کلمه زشت شده بودم)😐😐از اول عروسی تا اخرشم رقصیدم 😄😄بعد چن سال که شوهرم اومد خاستگاریم یه تیکه ازون فیلم رو نمیدونم که بهش نشون داده بود لامصب میگف همش خدا خدا میکردم تغییر کرده باشی🤣🤣🤣
ی سری چند سال عروسی خواهرشوهرم تو خونه بود..با چه فیسو افاده ای لباس عروسکی پف دار لختی پوشیدم تا بالای زانو..موهام بلند بود ول دادم دورم عین عروسک بعدبا ناز و عشوه اومدم دوزانو کجکی رو زمین نشستم فک میکردم همه دارند نگام میکنند...یهو برگشتم عقب ببینم عقبیا هم محو تماشام هستند ایا یا نه...یهو نگام به کف پام خورد😮💨😮💨 واااای چه برزخی...کف پام سیاه سیاه کونه پام پر ترک😂😂😂😂 لباسمم کوتاه بود نمیشد کف پامو بپوشونم نمدونستم چه غلطی بکنم اون وسطه
