رفتیم روستا خیلی بهم خوش نگذشت 5تا خواهر شوهرام اومدن بامردا وبچه هاشون مادر شوهرم
خیلی احساس غربت کردم بعضیاشون که خوبن اصلن باهام صحبت نمی‌کنن اونایی که خیلی ازم متنفرم هی ساعت تیکه میندازن بهم
منم آدم خیلی ساده ای هستم الان دلم شکسته😞
بخاطر شوهرم رفتم چون دوست داشت یک شب با خانواده باشه
بجا غنبرک تو هم دوتا تیکه بپرون .ساده باشی تو گله گرگ ها باختی
💔💔💔حق داری
زین پس یه بهانه بیار نرو
من چند مرتبه با خانواده ی همسرم رفتم بیرون یک مرتبه فقط خوش گذشت...و بعد از اون هیچ وقت حاضرنیستم باشون برم بیرون.
خب نمیشه ک کل یک خانواده بد باشن . شاید خودت سردی و باهاشون مچ نیستی .. الان من عاشق خواهرشوهرامم و از نظرم خیلی خوب و ماهن ولی جاریم معتقده شدیدا بدن .. خودش اخلاقش یجوریه با هیچ کس نمیجوشه
و منی که همیشه میرم خداروشکر نسبت به تیکه ها تو اون لحظه حرص نمیخورم و فقط سعی میکنم از تفریحم لذت ببرم و باشوهرم قدم میزنم و بیشتر شوخی میکنم
چرا کسی از خانواده شوهرم ب من تیکه نمیندازه؟ چون میدونن جرشون میدم🤔🤔🙂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
