من خیلی آدم خون سردی بودم خونسرد که نه ولی صبورر بودم هرمشکلی برام پیش اومد رو پیش خانوادم نگفتم حتی الان هم مشکلاتی که باشوهرم داشتم رو اکثرشو خونوادم نمیدونن حتی اینکه شوهرم رو تو خونه با خانم غریبه دیدم ولی بعدیه مدت باخودم گفتم مگه میبخوام چند سال زندگی کنم که اونم گندبزنه به زندگیم حتی وکیل هم نگرفتم خودم رفتم دنبال کارای طلاقم البته بماند که همسرم هم که نمیخواست مهریه واینا بده زیاد پافشاری نکرد دادگاه هارو نیومد و من بعداز1سال تونستم بدون وکیل واینا جدابشم یک طرفه الانم خداروشکر درسمو ادامه دادم و شاغل شدم نیازی به کسی ندارم والبته حمایت خانواده هم شرطه اوله
این خیلی حساسه یعنی اگه بری طرف فقط بدشو بگه کلا باید ایگنورش کنی نظرش معتبر نیست. بعد طرفت هم به خودش حق میده از تو بخواد شوهر سابقت رو معرفی کنی بره باهاش حرف بزنه و تو نمیدونی چی بینشون میگذره و خواستگارت چقدر منطقی هست.
همسر من چند ماه بعد از ازدواج رفتیم شهرمون گفت مغازه همسر سابقت رو نشونم بده منم نشون دادم خودم دور وایسادم رفت الکی یه چیزی قیمت کرد اومد گفت اگه این یارو انقدر بی لیاقت نبود که تو رو از دست بده خب من الان بدبخت بودم نداشتمت که!!!
بنظرم هیچوقت ازدواج نکن،یه بار واردش شدی دیدی چیز جالبی نیست حالا که رهاشدی دوباره خودتو گرفتار نکن خودت خودتو خوشبخت کن،اگر میگی باتنهایی چه کنم چه تضمینی وجودداره باازدواج تنهاترنشی!بنظرم ریسک نکن مرد خوب نایاب شده
شوهرمنم متادون میخوره الان خبر ندارم یعنی خودم اعصابم نمیکشه دنبال کاراش برم افسرده ام هست تو خونه اصلا حرف نمیزنه و بدتر از همه اینکه قبول نداره این حرفارو خلاصه ۴ روز عمر میکنیم چقدر باید غصه بخوریم نمیدونن زن خوشبختم داریم یانه
