من تو مدرسه اینجوری بودم ، تا اینکه بالاخره با یکی صمیمی شدم و فهمیدم بقیه فکر میکنند من آدم مغروری ام و از جذبه و اینام میترسن 😐😐 خودم برگام ریخت وقتی شنیدم البته
تو کلاس زبان و جمع های خونوادگی هم همینه البته با همون دوست هم کات کردیم الآن جز خونواده ام کسی رو ندارم ((:
فعلآ که راضی ام