اونایی که با شوهرشون سردن و جای خوابشونو جدا کردن بیان

از چه لحاظ سرد شدی .سرد شدن و باهم نخوابیدن زندگی رو نابود میکنه

باهاش صحبت کن 

بگو منم بهت نیاز دارم ارامش میخوام

سرد شده ولی جاتو جدا نکن که بدترشه،مشکلش چیه؟!که اینکارو میکنه؟باهاش حرف زدی 

اخی اینجوری نمیشه تا کی میخواین اینجوری بشین هیچ رابطه ای ندارین رابطه تون چطوریه اینجوری نمیشه گلم که

خواهر گلم شما که پشتوانه نداری 

سعی کن رابطه خودت و همسرت رو درست کنی باهاش لج نکن اون میگه زمین میخوابم شما نگو رو تخت میخوابم بگوهرجا باشی  میلم کنارت میخوابم بگیر ماساژش بده ...چه ایرادی داره یکم بادل شوهرت راه بیای 

حتما که دوست داشتن رو نباید به زبون آورد 

دوستت داشته که باهات ازدواج کرده 

ای خدا هیچی چ بد مگه میشه هیچی سخته وزندگی خراب کن

ببین بعضی مردا این مناسبت گرفتن ها رو یه چیز چرت میدونن و اصلاتو فرهنگشون جا نمیکنن و تشکر کردن و عار میدونن چیزی که ما زن ها خیلی دوست داریم 

پس سعی کن زیاد برات مهم نباشه تولدوروز زن 

بعدشم از امشب هرجــــــــــــــا شوهرت خوابید برو کنارش بخواب حتی اگه باهاش قهری 

من هفت ساله ازدواج کردم یادم نمیاد تو این هفت سال یه شب از شوهرم دورجدا خوابیده باشم حتی درحالت قهرمون

جدا خوابیدن زندگی رو واقعا سرد میکنه 

وقتی زیادی مراعاتشون کنی همین میشه،منم اولش مرعاتشو میکردم یادمه کولر سانترال گرفت واسه خودمون چون قیمتش مناسب بود،گذاشتیم گفتیم اگه لازم شد استفاده کنیم بعد داد خانوادش فهمیدن کولر گرفته شوهرمنم بچه ننه ترسو بهشون داد بدون هیچ پولی🙂

بعدش کولرمون سوخت پول نداشت بگیره،یماه تو هوای شرجی و گرم بندر مجبوری با پنکه سر میکردم،🖤آخرشم دستبندمو زیر قیمت فروختم چون مجبور بودم

مردا همینن نمک نشناس و پررو میشن،از اون به بعد دیگه مراعاتشو ندارم زیاد، شده بحث میکنم باید بهم پول بده،خودت پول پس انداز کن حتی شده هزارتومن

حساب بانکیشم هرجا که شک داری که میره حساب باز میکنه برو بپرس راحت بهت میگن چندتا حساب داره 

سلام.من الان این تاپیک شما رو خوندم و میخوام شما رو تا یه حدی راهنمایی کنم و از تجربیاتی که خودم داشتم در اختیارتون بزارم شاید به دردتون خورد.

ببین عزیزم منم وقتی ازدواج کردم همون دوران عقد مسائل و مباحث خیلی زیادی با شوهرم داشتم همشونم الکی یعنی مسئله خاصی نبود خیلی ساده بود ولی به یه دعواهای خیلی بد منجر میشد مثلا اینکه همش گیرش میدادم که تو بهم مثل سابق توجه نمیکنی..تو دیگه دوسم نداری...تو بهم ذره ای توجه نداری...تو کلمات محبت امیز بهم نمیگی..تو مثل بقیه لوس بازی در نمیاری و... یا مثلا گاهیداوقات پشت خونوادش بد میگفتم یا مثلا پول که بهم نمیداد مدادم گیرش میدادم که تو پولی واسم نمیدی...من لباس میخام و...تا اینکه یه روانشناس خیلی خوب به پستم خورد. از قضا این روانشناس استادم بود و به شدت سطح علمیه بالایی داشت..من یک ترم سر کلاسش بودم و تصمیم گرفتم خیلی جدی خودمو عوض کنم و واقعا همه خاطرات بچه گانه و دعواهای الکیمو سعی کردم بزارم کنار و ار امروز ادم دیگه ای باشم..خلاصه شروع کردم به چیزایی که این خانم گفت عمل کردم و کتاب میخوندم همش و سعی کردم در درجه اول آقایون رو بشناسم...اینکه اونا از چی خوششون میاد از چی بدشون میاد...بعدش سعی کردم خودمو بشناسم!کتاب خوندمو فهمیدم من دنیام با دنیای یه مرد فرق میکنه....فهمیدم من محبت کلامی میخام اما اقایون بلدن محبتو عملا نشون بدن. شاید برات باورش سخت باشه اما اقایون همینکه برای خونشون یک یکلو تخمه هم میگیرن به هوای خودشون خیییلی محبت میکنن به خانومشون..ولی ما زنا میخایم که بهمون کلامی بگه عزیزززززم..عشقمممم...نمیشه باید اول خودت و بعد اقایون رو بشناسی وفتی شناختیشون اونوقت سطح توقعاتت رو در همون اندازه میاندازه میکنی...یکی دیگه از مباحث خیلی مهمی که استادم اشاره داشت این بود که هیچوقت تحت هیچ شرایطی جاتون رو جدا نکنید این واقعا ممنوعه هست حتی بعد از یه دعوای تشنج امیز..اینجوری به همسرتون می فهمونید که قرار نیس هیچ چیزی حتی دعوا بین منو شما رو خراب کنه...وقتی مدام به شوهرت بگی چرا بهم محبت نمیکنی این جمله یعنی من کمبود محبت دارم و دارم محبتو از شما گدایی میکنم..