خواهرم بایه پسری تو آشناییه
به اصرار خانواده آقا پسر که مذهبین صیغه یک ماهه خوندن که اشنا شن
پسره دامپزشکه و خونه و ماشین داره و با خواهرم ۷سال اختلاف سن داره
بعد از چندبار بیرون رفتن خواهرم متوجه شده که اسمشو همسر جان سیو کرده که خواهرم ناراحت شده ولی چیزی نگفته
بعد ۵سری بیرون رفتن پسره پرسیده تو این بیرون رفتنا حسی بمن پیدا کردی یا نه اونم گفته نه پسره هم گفته مگه میشه
و من حس دارمو فلان
کل تماسها ازسمت پسره بوده و خواهرم اصلا پیش قدم نشده برای تماس و احوال پرسی
بعد باز پریروز به آجیم گفته بیا صبح بریم شمال و تا غروب برمیگردیم خواهرمم چون دلش نمیخاست باهاش طولانی ییرون باشه گفته دوستم قراره بیاد دیدنم بعدظهر بریم بیرون اینم گفته باشه ولی خبر نداده دیگه
خواهرمم کل دیروز بعدظهرو منتظر تماس بوده
که امروز این پیام هارو داده پسره
پسره مقصره یا اجیم
الان شات میدم