گفتم که مریضه اومدم تهران دکتر پنیسیلین داد انقدر جیغ زد انقدر جیغ زد که پنیسیلین سفت شد دیگه بزور گرفتمش تنها نتونستم گفتم پرستار بیاد پنیسیلین رو بزور زدیم کلی هم دردش گرفت چون سفت بود رسیدم به دومی دومی رو دیگه فرار کرد دو طبقه بدو بدو دنبالش رفتم وسط راهرو خلوت بود دیگه با بدبختی بغلش کردم بزور شلوارشو پایین کشیدم براش زدن کلی دردش گرفت نیم ساعت دیگه دوباره باید ببرم بزنم چه خاکی توی سرم بریزم خدااااااااا ایندفعه سه تا امپوله اولی پنیسیلین دومی تقویتی سوی چون غذا نمیتونه بخوره سرم عذاب وجدان دارم مجبور بودم اینکارو کنم😭
اصلا شد شد نشد میرم میخوابم😂🙂(برگرفته از کتاب خابالوها جلد ۷۸۹)😂