مشکل من حدودا ۵ سال پیش اروم اروم شروع شد و الان دیگه غولی شده برا خودش مشکلم وسواس فکری عملی شدیده اولاش اینحوری بود که زیاد دستامو میشستم زیادی حموم میرفتم بعد یکم فکری شد برام گثلا اون موقع کلاس زبان میرفتم ی بنده خدایی بود بدبخت بیچاره بود ی بار دست زد به کتابم بعد من میگفتم وای نه نکنه این دست زد به کتابم یهویی خدایی نکرده مثل اون بشم یهویی کتابو مینداختم دور بعد یکم بیشتر شد فکرایی اومد مثلا ووی اینده قراره چی بشه نمیدونم خدایی نکرده بلایی سر خانوادم بیاد چه غلطی بکنم یهویی بابت همین فکرا حتی گریه میکردم و ی چند روزی همینجوری الکی افسرده بودم تو خودم بودم و نگران اینده و بعد دیگه ی جوری شد وسواسام اینکه فکرای بد میومد سمتم بعد کلی کلمو تکون میدادم شدیدا یعنی جوری کلمو تکون میددم در روز که از سر درد خوابم نمیبرد این تکون دادن سر برا من نماد بود که اینکارو بکنی اون فکرت عملی نمیشه .