خلاصش اینه ک زنگ زد بمن گف این چ حلقه ایه پسرم خریده خواهرم باردار بود کرونای شدید گرفت قرار شد شام عقد بیوفته ی روز دیگ ک کسی مریض نشه گفت مگه ما مرده شامیم و....
من عروسیم اینجوری شد علاوه بر اینکه افسرده شده بودم بعد گذشت سالها و وجود دوتا بچه باز خوب نشدم و نمیبینم فیلم و عکس و برام از مرگ سخته باعث شده از شوهرمم زده بشم