2410
2553

https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://www.ninisite.com/discussion/topic/5285114/%D9%84%DB%8C%D9%86%DA%A9-%D8%AD%D8%B0%D9%81-%D8%AA%D8%A7%D9%BE%DB%8C%DA%A9-%D9%88-%D9%BE%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C&ved=2ahUKEwiBwovw2L35AhVogv0HHVMRC8UQFnoECAsQAQ&usg=AOvVaw1TDcj9O_W8sFQcltx1yu5f

نی نی یار میشه تاپیک های منو همشو حذف کنید

تاپیک زدم تگ تون کردم  نیومدین

@نی_نی_یار_حذف_تاپیک2    

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نی نی یار میشه تاپیک های منو همشو حذف کنید تاپیک زدم تگ تون کردم  نیومدین @نی_نی_یار_حذف_تاپ ...

برو تو تاپیک مربوطش  روزی یکی بزار تا حذف کنه نمیدونم همشو حذف میکنه یا نه

  🍀🍀🍀🍀🍀                                                              یادم بمونه هیچ چیزی از هیچ کس بعید نیست یادم بمونه چقدر امروز شرایط سختی داشتم یادم بمونه هر چند به ته خط رسیده باشم ولی امید داشته باشم خدا را چه دیدی شاید یکی از همین روزها نوبت من باشد   😔😔     ♡این نیز بگذرد♡
2720
برو تو تاپیک مربوطش  روزی یکی بزار تا حذف کنه نمیدونم همشو حذف میکنه یا نه

وای  خیلی اونجوری خیلی طول میکشع

فوری نیاز دارم

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687