2726

بزا یه چی بگم قشنگ کرک و پرتون بریزه من ومامانم قبلا تو خونه که بودیم خیلی وقتا قطره آب رومون ریخته میشد روی دست یا پا ......البته اون فقط چن بار بود برا من بیشتر بود حتی یه بار اندازه فنجون کوچیک روپام ریخته شد البته یه چن وقتی هست که دیگه خبری نیست وامیدوارم دیگه تکرارم نشه

#ایران_من #اهدای عضو_اهدای زندگی من حامی اهدای عضوم 🌱 همه فکرمیکنن من راز دارم ولی واقعیت اینکه من یادم میره چی گفتین 😶😂

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
به شوهرم داشتم از تو گوشیم عکس نشون میدادم دوست پسرم پیام داد 😂🤦🏻‍♀️البته نفهمید

الان شوخی بود یا چی؟

#ایران_من #اهدای عضو_اهدای زندگی من حامی اهدای عضوم 🌱 همه فکرمیکنن من راز دارم ولی واقعیت اینکه من یادم میره چی گفتین 😶😂
بگو

یه خونه داشتیم من و مامانم تنها زندگی می‌کردیم من دوم هنرستان بودم،یه روز صبح رفتم مدرسه وقتی برگشتم‌مامانم گفت چی جا گذاشته بودی ؟گفتم هیچی،بعد گفت پس چرا کلید انداختی اومدی آشپزخونه فکر کردم چیزی جا گذاشتی،در صورتی که من اصلا کلید هم نداشتم و برنگشته بودم

کاربری قبلی:دختری_که_ستاره_شد💫

وختی ۳ سالم بود خونمون دو طبقه بود یبار یکی از رو پله هولم داد افتادم تو حیاط یبارم شب همه خواب بودن پشت بخاری ی سایه ادمیو دیدم که بدنش صگ بود :/ البته بزرگتر بودم ( قبل ما ی پیرزنی زندگی می‌کرده تنها بعد از طبقه دوم میوفته پایین پزشک قانونی میگن یکی هولش داده ولی دوربین اینا رو چک میکنن از همسایه ها میپرسن اون زنه تنها بوده و بعدش کسی از خونش بیرون نیومده و فرار نکرده ) 

بزا یه چی بگم قشنگ کرک و پرتون بریزه من ومامانم قبلا تو خونه که بودیم خیلی وقتا قطره آب رومون ریخته ...

مال من ترسناک تره دو سال پیش تو گروه شیطون پرستها عضو بودم از روی کنجکاوی رفته بودم بعد اونا میگفتن شیطان برادر خداست خیلی حرف میزدنن گربه سیاه می‌کشدن  خونش نمیدونم مابین آبروشون می‌کشیدن چشم گربه در می‌آورد خیلی کارها دیگه حتی اگه به بیابونی دسترسی داشتن میرفتن اونجا مراسم برگزار میکردن اگه نه تو خونه  همه لامپ هارو خاموش میکردن خلاصه منم به جن شیطان فوش دادم رهبرشون گفت فلان روز فلان ساعت منتظر باش منم مسخره کردم یادم رفت تا اون روز بیاد خونه مامانم یک اتاقی داره در اتاق 40 ساله قفل نمیشه خرابه دقیقا اون روز اون ساعت در قفل شد بابام و برادر هر کار میکردن در باز نمیشد منم تو اتاق تنها بودم یعنی خیلی ترسیدم لباسها روی جالباسی بود خود به خود افتاد بعد 20 دقیقه در اتاق خود به خود باز شد دادشم اینقدر دعوام کرد دیگه تو اون گروه نرفتم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730