2410
2553

سلام 

ی ساله نامزد کردم 

اوایل خیلی ب حرفم گوش میکرد رفیق بازی میکرد کم کم داشت میزاشت کنار و سیگار میکشید انقد باهاش صبت کرده بودم روزی ی نخ میکشید این دوستای خیر ندیدش دوباره بهش میداد 

الان رفیق بازیش بیشتر شده منم زندونی کرده خونه مادرشوهرم ب جز خنه مادرم جایی نمیتونم برم هیچ دوستی ندارم همشون بخاطر کارای نامزدم ولم کردن 

یک ساله یه مغازه نرفتم واسه خودم چیزی بخرم حتی لباسامم میدن خیاط میدوزه 

اینا فقط تقصیر مادرشوهرمو دوستاشن 

وام ازدواجمون واسه اون ۲۰۰ ملیون بود واسه من ۱۰۰ ملیون 

بهش گفتم بده بریم وسیله خونمونو بخریم دوستای خیر ندیدش گفتن ماشین بخره من خودم سر یه ماه هرچی که بایدو میخریدم فقد اوایل میتونسم بیرون برم اونم واسه خرید جهیزیه 

ماشین خرید هرروز با دوستاش بیرون بود صبح تا شب منم میموندم خونه خواهرشوهرامم طرف منو میگرفتن ولی مادرشوهرم طرف نامزدم چه کار خوبی میکرد چه کار بدی میکرد 

قبل نامزدیمون قول داده بود بزاره درسمو بخونم بعد عقومون زد زیرش خاهرشوهرام خیلی باهاش حرف زدن گفتن بزار بخونه به جایی برسه حیفه خودشون فوق لیسانس دارن یدونه شوهر من بود ادامه نداد 

به لباسام زیاد گیر نمیداد ولی مادرشوهرم همش گیر میده منم اهمیتی بهش نمیدم 

اینم بگم اول نامزدیمون نامزدم ب خانوادش گفته بود تو هیچی رابطمون دخالت نکنن حتی چن باریم سر مادرش داد زد گف دخالت نکن زندگی خودمونه چن بارم خودم با تاکید بهش گفتم ولی ب خرجش نمیره 

از دست این پسر و مادر من بیماریایی ک تو این سن نبایدو گرفتم ۱۶ سالمه یه شب انقد اذیتم کرده بود چن بار بیهوش شدم از گریه و ناراحتی خاهرشوهرم بردتم دکتر فهمیدم مشکل قلبی دارم بعد ی مدت از عصاب معده درد گرفتم اشتهام کور شده بود نمیتونسم چیزی بخورم خون بالا میاوردم دردش میزد ب قفسه سینم و پشتم همین چن روز پیش رفتم دکتر بهم قرص دادن و فردا وقت آندوسکپی دارم هیچی نمیتونم بخورم هرچی میخورم بالا میارم معدم درد میگیره 

وقتی زیاد گریه میکنم از چشمام خون میاد روز به روز موهام داره میریزه روانی شدم تو این خونه مشکل عصاب پیدا کردم ب حدی شده وقتی عصبی میشم کارام دست خودم نیست سرمو میکوبم ب دیوار یا خودمو خفه میکنم عین دیونه ها شدم 

نمیتونمم جدا شم میتونم ولی نمیخام چون پدر و مادرم جدا شدن خالمم جدا شده نمیخام پشت سر مادرم حرف بزنن 

من با نامزدم دوست بودم واقعا خیلی خوب بود الان نمیدونم چرا اینجوری میکنه خالمم ۱۴ سالش بود ازدواج کرد شوهرش خیلی کتکش میزد به شدت بچه ننه بود حتی بیرون رفتنشو از مامانش اجازه میگرف 

نامزدم ماشینشو فروخت باشگاه بیلیارد زد 

از دی ماه تا اسفند ۸۵ ملیون پول در آورد باور نمیکنید ۱ ملیون اونم پسنداز نکرد چقد بهش گفتم بزار بانک یا برو طلا بخر یا بده تیکه تیکه وسیله هامونو بخر هیچکدومو انجام نداد 

یکی دوبار ب مادرش گفتم ب پسرتون بگین اخلاقشو درس کنه فکر نکنین تا اخر همینجوری میشینمو نگا میکنم تا وقتی خودشو درست نکرده من عروسی نمیکنم که فردا همش مخمو بخورین بگین ی بچه بیار درست میشه ی طفل معصومم با خدم بدبخت کنم به والله جدا میشم بهش تا ی سال وقت دادم 

الان نمیدونم چیکار کنم دیروز حالم واقعا بد بود نمیتونسم تکون بخورم رگای دستم درد میکرد مریض شدم مادرشوهرم گف پاشو بریم هییت گفتم نمیام حالم بده نمیتونم تکون بخورم گف پاشو نیایی امام حسین نفرینت میکنه😑گفتم امام حسین منو نفرین میکنه شما برین من نمیام گف پاشو بریم امام حسین شفات میده گفتم من نیاز ب شفا ندارم اگه پسرتون منو اذیت نکنه برگشت گف بدنت درد میکنه زبونت درد نمیکنه گفتم نه گفت باشه بخواب من رفتم 

رفت شوهرمو پر کرد برگشته بود بهش میگف نامزد تو با نیومدنش ابروی منو میبره میشینن میگن عروسشو نیاورده 

نامزدم اومد دنبالم گفت پاشو بریم گفتم نمیاد حالم بده مگه نمیبینی گفت پاشو نزار حرف بشنویم گفتم هرکی حرف زد خودم جوابشو میدم هی اصرار کرد بعد حرف انداخت که داری بدبختمون میکنی با این لجبازیات منم واقعا عصبی شدم پاشدم با اون حالم کوبیدم تو سینش گفتم تو منو بدبخت کردی اسیرم کرردی تو خونتون گف مگه تو زندانییی گفتم پس چیم منو کجا میبری بیرون میبری باهم شده ی بار بریم قدم بزنیم ی بار شده منو ببری بیرون میکوبیدم تو سینش ی دفعه عصابش خورد شد کوبید تو صورتم اولین بارش بود بعد همش اومد معذرت خاهی کرد گف بخدا حواسم نبود مادرش اومد بردتش گفت ولش کن چیشده مگه یدونه سیلی بود اهمیت نده حقش بود میخاست نکوبه تو سینت سر مادرش داد زد گف دخالت نکن همش تقصیر توعه همش دخالت میکنی بحث مارو به دعوای بزرگ تبدیل میکنی مادرش برگش گف ب من چ  اون نمیفهمه نفهمه منم پاشدم بهش گفتم من نفهممم تو ک میفهمی چرا دخالت میکنی تو زندگی ما همش گفتی ولش ولش کن پرروش کردی هرروز ب ی سازش میرقصم اگه دختر خودتم جای من بود میگفتی حقشه برگشت گف دوماد من حق نداره رو دختر من دست بلند کنه قلمش میکنم گفتم آفرین مادر منو میشناسی میدونی اگع بفهمه چه بلایی سرتون میاره نامزدمم یکمی از مادرم حساب میبره 

هیچی نگف نامزدمم اومد معذرت خاهی کرد گف دیه تکرار نمیکنه 

امروز دوباره پاشده رفته با دوستاش بیرون انگار جای من اونا باهاش زندگی میکنن انگار اونارو گرفته 

الان من باید چیکار کنم  میخام باهاش صحبت کنم بریم پیش ی مشاور صحبت کنیم مشکلمونو حل کنیم 

خاهرشوهرمم میگه بریم پیش مشاور

شده باران بزند بر بدن پنجره‌ات ناگهان بغض بیفتد به تن حنجره‌ات :))))🚶🏻‍♀️

یا حضرت تایپ 

بعضیارو نمیشه قانع کرد باید به نفهمیشون احترام گذاشت...               👈🏻یسری از آدما علاوه بر اینکه بیشعورن،به بیشعور بودنشونم افتخار میکنن👉🏻


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720

حالا نمیتونیم بخونیم طولانیه ولی اگ کامل تایپ نکرده بودی میخوردنت دیه🤣

 😌گویند ک هر تیره شبی را سحری هست خدایا روزی صد هزار بار شکرت بابت تو دلی که بعد از انتظار بهم دادی  خدا جونم مراقب حسامم باش و سالم تو بغلم بزارش   دوستت دارم قلب مامان روح بابا منو بابایی با عشق منتظر لمس دستاتیم
2714
خیلی واست ناراحت شدم واقعا من ک ای زندگیت خدندم حالم خراب شد وای ب حال تو ایشالا خدا حقت از مادر شوه ...

ممنونم بابت دعای خوبت باور کن دلم خونه از دست اینا♥️

شده باران بزند بر بدن پنجره‌ات ناگهان بغض بیفتد به تن حنجره‌ات :))))🚶🏻‍♀️
به نظر منم حتما برو  به نظر خودت عاقلی با این که تو سن کم ازدواج کردی راستی عروسی کردی دیگه؟ ...

نامزدم 

زندگیی خیلی سختی داشتم پدر ناتنیم اذیتم میکرد حالا اگه کسی خاست اون دوران بدبختیمم تو ی تاپیک دیه میگم 

نمیخام فکر کنین چقد خنگم ک زندگیمو تعریف میکنم 

اینارو میگم ک بقیه ک زندگیشون کمتر مشکلات دارن و گله میکنن ب زندگی عذاب اور منو ببینن 

یا همسن و سالای خودم تصمیم ب ازدواج نگیرن طرف مقابل هرچقدم خوب باشه نباید زود ازدواج کرد چون چیزایی و تجربه میکنه ک واسش زوده منه خر نفهمیدم اینا...

شده باران بزند بر بدن پنجره‌ات ناگهان بغض بیفتد به تن حنجره‌ات :))))🚶🏻‍♀️
اونم بچه س خیلی زیاد 

خودمم میگم 

میگم شاید سنش بره بالاتر درست بشه ولی تا کی اذیت بشم؟

شده باران بزند بر بدن پنجره‌ات ناگهان بغض بیفتد به تن حنجره‌ات :))))🚶🏻‍♀️
حالا نمیتونیم بخونیم طولانیه ولی اگ کامل تایپ نکرده بودی میخوردنت دیه🤣

خودمم میگم تومار نوشتم😐😂

شده باران بزند بر بدن پنجره‌ات ناگهان بغض بیفتد به تن حنجره‌ات :))))🚶🏻‍♀️
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز