خب بزار بگم ما معمولیا سر پدر یا مادر داد میزنیم پیش خودمون فحش میدیم
ما معمولیا نماز نمیخونیم
ما معمولیا صبور نیستیم زبونمون تلخه رود عصبی میشم
معمولیا دوست پسر دارن ماچ و بوسه دارن
ماها غیبت میکنم دوتا و چهارتا میکنیم
از حسادت گاهی افتراع میزنیم
ما معمولیا وقت اذان رو نمی دونم موقع اذان آهنگ میداریم میرقصیم .ما معمولیا یاگاهی نشناخته قضاوت میکنم
حالا نمیگم هم رو آنجا دادی یاد دادم یکی هس که دوتا از اینا کارا رو کرده یکی همه اینا رو کرده .
ما معمولیا اونقدر سرمون گرم زندگی کسالت بار خودم کردیم که یادمون رفته انسانیت به خرج بدیم