سلام پری روز من زنگ زدم به شوهرم گفتم کجایی چرا نمیای همیشه بدقولی اینا روبا داد میگفتم اخه شوهرم بد قولی کرده بود بعد از نیم ساعت شوهرم اومد خونه دستمو کشید سمت در گفت برو خونه ی بابات دیگه تو زندگیم جایی نداری همش سرم داد میرنی اینا انقدر ترسیدم بعد دیدم پشت در یه کیک یه دسته گل گذاشته یهو گفت سوپرایز بغلم کردو بوسم کرد یعنی موندم ناراحت بشم یا خوشحال راستی یه کوچولو هم گریه کردم بهش گفتم مسخره بنظرتون تند رفتم