2733
2739

اومدم خونه مادرشوهرم چند روز اینجا باشم.. هر ساعت یه داستان داریم از دست کارای خواهرشوهرام و جاریم😅

خواهرشوهرم پسرش ۱۵ سالشه.. یه خرده سرما خورده.. زوری از دیشب تا حالا میخواد یه داروی طب سنتی بهش بده که اونگ نمیخوره.. جامع امام رضا.. نه تایبدش میکنم نه تکذیب.. کلا کاری با طب سنتی و اسلامی ندارم و خودم هم استفاده نمیکنم..

ولی جالبیش اینجاس از دیشب تا حالا مخ همه رو خورده هی به پسرش میگه باید بخوری اونم میگه نمیخورم.. الان هم انقدر زور آورده که پسر ۱۵ ساله با اون هیکلش داره گریه میکنه که نمیخورم.. من دختر ۴ ساله م دوبار بهش بگم شربتتو بخور نخوره میگم نخور..

همه میگن شبیه اما واتسون هستم...🌸💖

کلا اخلاقاشون اینطوربه... زوری دارو میریزن تو حلق مردم..من  نباشم هم شده تو حلق بچه هام از این چیزا ریختن و اومدم دیدم بچه م زار زار داره گریه میکنه.. حالا مثلا من ۳۰ سال بدون جامع امام رضا زندگی کردم مردم..

همه میگن شبیه اما واتسون هستم...🌸💖


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اشتباه میکنه دیگه بچه ۱۵ ساله خیلی نیاز به دیده شدن و احترام دیدن از اطرافیان داره مخصوصا پدر مادر باید باهاش بزرگونه رفتار کنن، اینجوری خودشون ضرر میکنن، بچه دیگه توی مسائل مهم حرفاشو به مادرش نمیگه و احساس امنیت نداره پیششون

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687