من هروز ساعت ۱۱ میرم اموزشگاه رانندگی چند روز نرفتم خونه مامانم به شوهرم دیشب گفتم من فردا میرم خونه مامانم یه ساعت ازاونجاهم میرم اموزشگاه گفت باشه ما تویه ساختمونیم تا شنیدمن دارم درو قفل میکنم دوید مثل جت اومد تو راه پله گفت امروز چرا زود میری؟؟فکرنمیکنی الان خیلی زوده !!منم گفت اره زود میرم گفت چرا گفتم میخوام برم پیش مامانم کار دارم و اومدم بیرون بدم میاد از رفتارش یعنی میخوام هرجا میرم آمار ندم ولی میپره بیرون و سوال جوابم میکنه به نظرتون به شوهرم بگم از رفتار مامانش خسته شدم البته قبلا گفتم بهش تو بحثامون دفعه بعدی چیکارکنم دیگه نپرسه
بزودی من مادر میشم قولشو از خدا گرفتم 😍😍 خدایا شکرت بالاخره بعد این همه سختی و انتظار من امیددارم که این ماه باردار بشم بماندیادگاری ۱۶/۱/۱۴۰۳
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هر وقت گفت کجا میری چرا میری یه کلمه بگو کار دارم نیاز نیست توضیح اصافی بدی این یعنی اینکه فضولی نکن.نیاز نبود بگی خونه مامانم میرم میگفتی کاردارم والسلام
سر بالا و با اخم و تخم جواب بده در رو هم آروم قفل کن صداش در نیاد من گاهی میخوام همسایه رو برو ییم و نبینم انقدر آروم قفل میکنم از پله میرم پایین اصلا نمیفهمه🤣🤣
عمری صبور، درد کشیدی، چه بی صدایک روز صبح زود، پریدی، چه بی صداراحت بخواب، ای گل نیلوفری، بخوابما مانده ایم و غربت بی مادری، بخواب.............. خدا همه رفتگان خاک رو بیامرزه روحشون شاد ممنون میشم برای شادی روح مادرم صلوات بفرستید.