شوهرم دیروز ازسرکاراومده بود من تا درو باز کرد باهاش حرف زدم بچمو برده بودم دکتر اونم گفت الان وقت حرف زدن خوب توهم نمیفهمی کی حرف بزنی منم باهاش قهر بودم بعد صبح اومد بوسم داد معذرت خواهی که من منظوری نداشتم فقط گفتم مثلا میذاشتی لباسم درمیاوردم بعد حرف میزدیم اوف منم خرشدم بخشیدم با اینکه باخودم عهد بسته بودم نبخشم همیشه همینه دعوا راه میندازه من قهر میکنم فرداش معذرت خواهی میکنه حتی دوبار تو جمع سرم داد زده بعدش جلوهمون جمع معذرت خواهی کرد ببخشید بد حرف زدم موندم چرا منم زود میبخشم هرکی جای من بود طلاق میگرفت ولی من ....از خودم بدم اومده؛یا اینکه دیشب گفت پنجشنبه شب میخوام برم بیرون من گفتم راضی نیستم آخرش خرم کرد که ۶تا۹میرم بعدش میام با تو میریم بیرون