دیروز بود ،جلوی خانواده ، وسط یه بحث مالی با داداش کوچیکم ، یهو صداش رفت بالا و یه حرف زشت زد بهم . من اول نگاش کردم گفتم شاید معذرت بخواد ، دیدم نه به روی خودش نیاورد ، من پاشدم که برم. خواهرام گفتن بشین ، منظوری نداشته ، به دل نگیر. منم لبخند زدم و گفتم باشه به دل نمیگیرم و شروع کردم اداشو درآوردن 🤣 ، دیگه حرف نزد باهام و
بلند شد رفت. تولد خانومش بود دیشب ، خلاصه موندیم تا برگشت اومد با کیک . گفتم خوبی؟ لبخند زد و... خلاصه در کنار بقیه تولد گرفتیم و گفتیم و خندیدیم.جاتون خالی