یک سال دیگه گذشت
منم یک سال بزرگتر شدم…
یـکسالی که نمی دونم توش واقعا تونستم « بزرگ »بشم یا نه ؟ …
تونستم همونی باشم که هستم ؟ …
نمی دونم … شاید اونجوری که می خواستم باشم نبودم….
ولی یکسال بزرگتر شدم…اونم خیلی سریع…
ورق می خورد تقويم می رسد به روزی
که آمدنش هيچ کس رو خوشحال نمیکنه
حتي خودم رو
تولدمو جشن مي گيرم با يک کيک تنهايی
و چند شمع اشک و يک کادو پيچيده به اندوه
تولد غمگينم مبارک باشه