چندروز پیش باشوهرم دعوای بدی کردم صورتمو زخمی کرد روز باش قهر کردم ولی توخونه موندم روز بعدش خواهرش کوچیکه تازه ازدواج کرده بود اومد منم حالم بدبود صورتم زخمی بود روم نشد برم پیشش خودش تنها اومد بدون شوهرش داشتم چایی میریختم یهو بلند شد ورفت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از اینکه کسی سر زده بیاد خونمون نفرد دارم!اون الا ن فکر میکنه بخاطر اینکه اون امده ناراحت شدی الان صد در صد به مادرش هم گفته اونم بی شک به شوهر شما گلایه میکنه شوهرت از دسته شما عصبانی میشه و همین جور کش پیدا میکنه بزرگی کن نه به خاطر خواهر شوهر بخاطر آرامش خودت و اون بچه یه زنگ بزن براش توضیح بده و بگو ناراحت شدم بلند شدی رفتی