سلام . منو و همسرم ۴ ساله عقدیم و از همون اول مشکلاتی داشتیم و اخلاقامون بهم نمیخورد من چند بار خاستم جدا شم ولی باز آشتی کردیم . از همه ی اینا بگذریم الان توی یک دوراهی سختم واقعا شما بودین چکار میکردین ؟
اگر بمونم سرکوفت گذشته همیشه از طرف همسرم هست که خانوادت اینکار کردن تو اون کار کردی ، تو میخاستی جدا بشی همه از زندگیم خبر دارن و .... مورد بعدی کلا دیگه با خانوادم قهره و با شناختی که ازش دیگه و اخلاق کینه ای بودنش دیگه آشتی نمیکنه هیچ . اگر بریم سر زندگی رفت و آمد منو گفته فقط هفته ای ی بار . و کلا کینه گرفته و همیشه بدشون میگه
مورد بعدم همونجور ک قبلا گفتم ، خونه نداریم و وضعیت کاری و مالی شم جوری نیست ک بتونه فعلا خونه اجاره کنه . و معلوم نیست تا کی خونه مادر شوهرم باشم ...
یه اخلاقای دیگه ام داره خشکه . آزادی بهم نمیده خیلی . وابسته مادرش هست . بعضی وقتام زود عصبی میشه .
راه دوم همین راهو برم و جدا بشم و بگم هر چی که شد شد ... احترامم حداقل دیگه حفظ بشه و حرف نشنوم از شوهرم ... اما حقیقت از طلاق و تنهایی هم میترسم