چندین روزه پدر مادرش رفتن کربلا.
بعد این چند روز من روزا خونشون بودم شبا شوهرم میرفت شرکت شیفت بود و من برمیگشتم خونمون
حالا امروز اومد خونمون من به احترامش بلند شدم اونم بی محل له بقیه سلام کرد و نشست ... منم ازش ناراحتم و اونم دلیلش رو پرسید و بعدم بها نداد از دلم در بیاره ولی با ناراحتی رفت خونشون.
الانم خوابه.... چ کنم بانوان گرامی؟ مادرم میگه بزنگ شام بیاد...