اگه بفهمید شوهرتون یواشکی چیزی میکشه چیکار میکنید؟؟

حالا پریروز از سرکار زود اومد یواشکی درو با کلید باز کرد اومد منو دید گفت عه بیداری فکرکردم خوابی در نزدم اومد نزدیکم دهنش و دستاش بو میداد نمیدونم بوی سیگار بود یا تنباکو که تو قلیون میکشن. بهش گفتم بو گند میدی چی کشیدی اولش به شوخی گفت تو که بینیت مسدود بود چجوری بو رو میفهمی(من چندماهه گرفتگی بینی دارم کیپ شده) گفتم چون مشکل دارم گفتی زنم هیچی نمیفهمه هر کاری بخوام میکنم رفتی چه کوفتی کشیدی گفت نه اشتباه میکنی نگهبان سرساختمون میکشه پیشش بودم بو گرفتم و... من خیلی رو سیگار و کلا مخدر حساسم داد و بیداد کردم جیغ زدم گریه کردم روانی شدم دیگه که همش میگفت اشتباه کردم ایندفعه رو ببخش چشم دیگه تکرار نمیشه گفتم ۱۰ ساله همینو میگی دیگه ازت خسته شدم از حرفات خسته شدم میکشی بیار خونه بکش یا بذارش کنار نذار من هر روز خودمو بخورم که شوهرم داره چیکار میکنه انقدر گریه کردم دو روزه باهاش سرسنگینم دیشب گفتم فردا زودتر بیا بریم خرید دست پیشو گرفته طلبکاره میگه حوصله ندارم گفتم بدرک بیا بچه هاتو نگهدار خودم میرم

چیکار کنم دو روزه حالم بده همش میگم چی کشیده شاید هر روز بکشه شاید بگید سیگار که چیزی نیست. ولی همه چی از همین سیگار و یه نخ دو نخ شروع میشه این که سابقه معتاد بودنم داشته همش میترسم دوباره شروع کنه آخه کسی که ۱۰ ساله نتونه یه سیگار معمولی رو ترک کنه چجوری بزرگ ترشو ترک میکنه؟ خسته شدم همش خودخوری کردم که شوهرم داره چیکار میکنه نکنه چیزی بکشه و.... دلم برای بچه هام میسوزه که منو تو این حال میبینن 

نمیتونم بیخیال باشم

هزار جور فکر و خیال میاد تو ذهنم

میگم اگه ترک نمیکنی بیا جلوم بکش که بگم شوهرم فقط سیگاریه ولی اینجوری قایمکی میگم نکنه چیز دیگه بکشه

پیش دوستاش زیاد نمیره همون دو باری هم که رفت قبلش هزارتا قسم خورد که آدمای درستین بعد فهمیدم اهل همه چی بودن

سرکارش میگه نگهبان میکشه هر روز پیششونه

میگه نگهبان ساختمون تنباکو میکشید پیشش بودم بو گرفتم گفتم آخه با کشیدن اون لباست بو بگیره نه دستا و دهنت

روابطمون خوبه 

مگه گردن میگیره میگه نمیکشم الکی داری شک میکنی گیر میدی منکر میشه

ای خدا دیوونه شدم