باهم رفته بودیم بیرون یهو الکی ازش زده میشم قبلا خیلی دوست داشتم که بدستش بیارم ولی حالا که به دستش آوردم دیگه مثل قبل عاشقش نیستم و دوسش ندارم نمیدونم چرا دوست دارم همه چی تموم شه بره ولی وقتی قهر میکنه دلم براش تن‌گ میشه یهو
الانم گیر داده بود چرا سردی و..بهش گفتم که تکراری هستی برام ناراحت شد رف تو خودش
چرا اینطوری میشم کسی نمیدونه؟
برو پیش روانشناس
😐😐😐😐طفلی همسرت
مشاوره برو قطعا
هیشکی اینجا نمیتونه کمکت کنه
برو مشاور
عادت آدما اینه تا ی چیو ب دست میارن جوگیر میشن
عزیزم این رفتارت غیر عادی پیش روانشناس برو
اگه بدست نمیاوردی ک الان اینجا مراسم دعا و چله بندی بود واقعا نمیفهمم چرا اینکارو کردی اگه اون بهت میگفت ک الان اینجا بیایین راه حل بدین چیکار کنم و اینا و سحر وجادوش کردن چرا گفتی بهش
نکن گناه داره پشیمون میشی
از خودت دورش میکنی فردا یکی میاد توی زندگیت میفهمی چقدر کم هستن مردایی که قدر زنو بدونن و احترام بذارن و مهربون باشن.
مواظبش باش دلشو نشکن
حتما دوست داشتنش و توجهش دلتو زده
همه آدما همینن کسی که بهشون خیلی توجه کنه دلشونو میزنه خودمم همین بودم کسی که همه جوره دوستم داشت دلمو زد الان چقدر ناراحتم که دلشو شکستم نا گفته نمونه که تاوانشم دادم کاش منو ببخشه
سنت کمه؟ اگه زیر بیست و یکی دو سالته به نظرم فعلا دچار هیجانات بلوغی و یه لحظه عاشقی یه لحظه فارغ.
هنوز نامزدید و به این نتیجه رسیدی نمیخوایش... ازدواج کنی ممکنه به کل ازش بدت بیاد. تا قضیه حل نشده عروسی نکن.
(با احترام به همه نونهالانی که عقلشون از یه زن پنجاه ساله بیشتره, این نظر شخصی منه)
