بچم داره یکسالش میشع ولی هنوز تو ذهنم تلخ ترین روز بعد زایمانمه ،پاشد اومد خونه مامانم تو هرکاری دخالت میکرد امرو نهی میکرد ،بچم سینمو نمیگرفت مینداخت گردن من ،معلوم نیست چی خوردی چیکار کردی تو بارداری اینجوری شده یا از قصد نمیخوای شیر بدی هیکلت بهم نخوره ،من خودم داغون بودم با حرفاش داغون ترم میکرد، زنگ زده بود به کل فامیل مشکلمو گفته بود از صبح میومد بالا سر من میشست تا شب ببینه من چیکار میکنم ،یاد اون روزا میوفتم اشکم درمیاد