شوهرم واقعا مرز های نفهمی و جا به جا کرده خواهش میکنم بیاید دارم دیوانه میشم
۵ ساله عقد کردیم از روز اول خواهرش برامن تازوند و منو بد کرد تا حالا از روز اول هرچی خواست بهم گفت تا الان شوهر احمق نفهمم اجازه حرف زدن بهم نمیداد چندبارم بخاطرش دعوا را انداختم بابام اومد جلو اونا میخاست کتکم بزنه😔😔😔خلاصه مجبور بودم سوختم و ساختم همیشه خانوادش بدیشو نو رو میکنن برا شوهرم اما نمیفهمه همیشه همیشه بمن حرف میزنن تیکه میندازن جلو جمع اما شوهرم نمیفهمه همیشه بهش توضیح میدم نمیفهمه مثلا بشوهرم میگم چرا خواهرت اینو گف میگه میدونم حق داری چکار کنم میدونم رفتارش بد بوده اما یک روز بعد ک ی حرفی میشه میگه تو بدی تو فلانی خواهرمن پیغمبره فقط کافیه اسم خواهر وحشیش بیاد چنان وحشی میشه ک انگار اون اوم دیروزی نبود ک بمن حق داد حرف دلشو تو بحث میزنه...خیلی داغونم دیشب ی ساعت تمام هق هق کردم گریه کردم اصلا نیومد پیشم ولی چندروز پیش خواهرش میگف دلم هوس شربت ابلیمو کرده نصف شب خودشو ب هردری میزد ک براش بخره اگر بخاطر بچم نبود خودمو میکشتم واقعا😔هیچکس نمیدونه من تو این‌جهنم دارم چکار میکنم
