سلام بچه ها من امروز حوصلم سررفته بود از بابام قول گرفتم ک ساعت ۵ منو ببره بیرون الان اومد یکار براش پیش اومد رفت ب داداش بزرگم گفت حتما ببرش (یعنی مناا)اونم گفت خیلی گرمه حال ندارم تو این گرما
ب کوچیکه گفتم گفت عصر میریم منم عصبانی شدم کلامو برداشتم زدم تو سرش اومدم تو اتاقم😐هیچی بهم نگفت ناراحت شد؟؟چیکار کتم از دلش دراد😑💔