خیلی ناراحتم خیلی شوهر ۳ روز پیش منو کتک زده بود موهای سرمو کشیده بود باهاش صحبت نمیکردم امروز رفتم تو اتاق دیدم گوشیم نیست اخه عادت داره تو دعوا ها گوشی منو میگیره از من میگه برو خونه بابات گفتم شاید دوباره اون برداشته رفتم بهش گفتم گوشی منو تو برداشتی جوابمو نداد ی بار دیگ ازش پرسیدم جواب نداد دوباره گفتم خب بگو اره یا نه گف خفه شو میگیرم ی فس میزنمت اومد منو هول داد گفتم خیلی وحشی دستشو گرفت جلو دهنم گف امشب باید خفت کنم هی تا آخرین لحظه عمرم دستشو گرفت برداشت من تو دار دنیا ی پدر دارم مادر از بچگی بالا سرم نبود از بچگی منت نامادریم سرم بوده که من بزرگتون کردم شوهرم گف بابات هوسباز ی مرد هوسباز من خیلی ناراحت شدم گریه کردم گفتم کثافت پدر مادر تو اینجورین نکبت گف میخام بکشمت منو برد سمت گاز شیرشو باز کرد گف دهنتو بزار اینجا امشب بمیر وسطاش خودش پشیمون شد گفتم میخام جدا شم ازت گف بیا رو این کاغذ بنویس حقتو گرفتی هررری خیلی دلم شکست دلم برای خودم خیلی سوخت چرا اخه من باید اینقد عذاب بکشم بچگی خوبی نداشتم شوهرم دست به زن داره با من اینکارو میکنه چیکار کنم