جمعه هفته پیش رفتم خونشون که صبحش راهی شمال بشیم اون شب دوستم خیلی حرفا زد که تا اون روز نزده بود و من خیلی چیزا هم فهمیدم اینکه این بنده خدا چندین بار مچ شوهرش رو گرفته و نتونسته ثابت کنه
گفت که وقتی خونشون یه شهر دیگه بوده چندین بار وقتی رفته خونش از تو یخچال ک ا ن د و م پیدا کرده یا اینکه از تو خونش مقنعه پیدا کرده و چندین رفتار عجیب که من شنیدم فهمیدم دنبال خیانت میرفته و اینکه برای اولین بار گفت که چندین بار شوهرم کلید خونه رو داده بود به شوهرت البته گفت که وقتی مجرد بود و من بیشتر از قبل مطمین شدم که شوهرم تو مجردی هم از این کار ها میکرده