2726
عنوان

پول گرفتن از همسر

| مشاهده متن کامل بحث + 693 بازدید | 51 پست
خجالت نداره اگرعروسی کردی با خودش برویاکارتشوبگیربرو بین زنوشوهرنبایدشرم باشه

اگه خرجام زیاد از حد بشه چی؟

قد: ۱۶۰  وزن فعلی: ۴۳   وزن هدف: ۶۰ امروز: ۱۴/۴/۱۴۰۱یعنی میشه منم تپلی شم؟🥺


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به غیر از این خرجا چی؟ مثلا اگه دلم بخواد ماهی یه لباس تو خونه‌ای جدید بخرم یا مثلا هر فصلی یه مان ...

خب بهش بگو ؛چندوقته ازدواج کردی؟دستش بازه تو درامد؟

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
به غیر از این خرجا چی؟ مثلا اگه دلم بخواد ماهی یه لباس تو خونه‌ای جدید بخرم یا مثلا هر فصلی یه مان ...

چندسالته عزیزم؟

این فکرارو نداشته باش

تنها چیزی ک باعث افتخارمه تو این همه سال زندگیم امیدیه ک هنوز ب خدا دارم با وجود همه ی دردام بازم اسمشو میارم و ب خودش پناه میبرم...ازوقتی ک ب دنیا اومدم مادرزادی مشکل مجاری داشتم پنجسال تموم هیچکی از مریضیم سردرنیاورد درنهایت مشکلموفهمیدن و عمل شدم تو این مدتم اکثرن روزام تو بیمارستان گذشت و زیر سوروم و امپول جون میکندم و دلم ب دستکش دکترا خوش بود ک اگه دخترخوبی باشم و گریه نکنم بهم ازاونا میدن تا توشون و بادکنم و بادکنک داشته باشم تو اون شدت مریضیم بابام دوتا دستامو با قاشق میسوزونه هنوزه ک هنوزه جاش هست (بعداز خوب شدنم زندگیم با پدر عصبیم ادامه دار شد جوری ک از شدت استرس لکنت زبون گرفتم و با زور حرف میزدم یکم ک بزرگ ترشدم ب مادرم خیانت کرد و ب کوچیک ترین چیز گیرمیداد تا مادرمو از خونه بندازه بیرون از کتک بگیری تا فحش بارمون میکرد  چندبار میخاس مامانمو بکشه واسه منی ک تنها فرد زندگیم و مادرم میدونستم دیدن اشکا و اذیتاش خیلی سخت بود از یطرفم خودم و اذیت میکرد آبروی مامانمو برد تو فامیل با عموم رفته بود خاستگاری  ب مادرم تهمت مریضی زده بود درحالی ک هیچیش نبودبعدشم معتاد میشه و وضع مالیمون روز ب روز بدتر و همیشه هم فامیلای مادرم مسخرمون میکنن و ماام بخاطر پدرمون همیشه سرخورده میشیمو سرمون پایینه میدونم مهم نیستن ولی وقتی اسمش میاد انگار غرورم له میشه و بغض کل گلومو میگیره وقتی ک تو این جو زندگی بزرگ شدم ک با ی اقایی اشنا شدم شده بود دلخوشیم امیدم پناهم ک بعداز 9 ماه تصادف میکنه و فوت میکنه قصدمون جدی بود حتا دوسداش خانواده ها بفهمن من بخاطر پدرم مخفی میکردم بعداز خبری ک ازش شنیدم کلللل دنیا خراب شد رو سرم ب جرات میتونم بگم پنججح روز تموم لب ب یقاشق غذاهم نزدم فقط میخابیدمو با فکرا و خاطرها و غم نبودنش دیواااانه میشدم ولی بازم گریمو تو خودم حبس میکردم تا یوقت مامانم شک نکنه😔یکسره فکرخودکشی میزد ب سرم از یطرفم پدرم بهم زورمیگفت و با اخلاقش اذیتم میکرد بهتره بگم بیشتر دلتنگ ترمیشدم🙃اخه من همش با خیال اون بود ک این زندگی و تحمل میکردمو اهمیت نمیدادم ولی دیگه نبوداگه اینارو برات نوشتم فقط بخاطر اینکه من با وجود همه ی این حال خرابیا ب خدا امیدوارم چرا تو نباشی رفیق؟ امیدوارباش شاید فصل بهارزندگی ماام برسه🌈❤
2728
خب بهش بگو ؛چندوقته ازدواج کردی؟دستش بازه تو درامد؟

تقریبا یک سال و نیمه

دستش که بازه خداروشکر


ولی می‌دونی؟ تو خونواده‌ای بزرگ شده که عیر تمام لباساشونو نو می‌کنن بعد مییییره تا سال بعدش

یعنی عید به عید وسایل می‌خرن



اما خب من اینطوری نمی‌پسندم

دوست دارم شیک و بروز بگردم

بخاطر همون میگم شاید کارای من از نظرش ولخرجی باشه

قد: ۱۶۰  وزن فعلی: ۴۳   وزن هدف: ۶۰ امروز: ۱۴/۴/۱۴۰۱یعنی میشه منم تپلی شم؟🥺
خب خودت ببین یه طوری خرج کن دخل و خرجتون بهم بخونه

خودم که احساس می‌کنم به هم می‌خونه

اما چون خونواده‌ش خیلی کم‌خرجن(درحد سالی یکبار خرید) میگم احتمالا پیش خودش فکر می‌کنه من پول پرست و ولخرجم

قد: ۱۶۰  وزن فعلی: ۴۳   وزن هدف: ۶۰ امروز: ۱۴/۴/۱۴۰۱یعنی میشه منم تپلی شم؟🥺
تقریبا یک سال و نیمه دستش که بازه خداروشکر ولی می‌دونی؟ تو خونواده‌ای بزرگ شده که عیر تمام لباس ...

عید که نمیشه‌لباس همه فصل رو خرید شما کارخودت رو بکن خریدت رو بکن وتوضیحی نده اگه هم چیزی گفت بگو من عادتمه خورد خورد خرید کنم نه یه سره وبگو عید قیمتا الکی بالاست وجنسا هم کیفیتش پایین تر

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
عید که نمیشه‌لباس همه فصل رو خرید شما کارخودت رو بکن خریدت رو بکن وتوضیحی نده اگه هم چیزی گفت بگو من ...

دقیقا🤦🏻‍♀️

ممنونم که کمک کردی عزیزم❤️

قد: ۱۶۰  وزن فعلی: ۴۳   وزن هدف: ۶۰ امروز: ۱۴/۴/۱۴۰۱یعنی میشه منم تپلی شم؟🥺
۱۸سالمه

همسرت چندسالشه

تنها چیزی ک باعث افتخارمه تو این همه سال زندگیم امیدیه ک هنوز ب خدا دارم با وجود همه ی دردام بازم اسمشو میارم و ب خودش پناه میبرم...ازوقتی ک ب دنیا اومدم مادرزادی مشکل مجاری داشتم پنجسال تموم هیچکی از مریضیم سردرنیاورد درنهایت مشکلموفهمیدن و عمل شدم تو این مدتم اکثرن روزام تو بیمارستان گذشت و زیر سوروم و امپول جون میکندم و دلم ب دستکش دکترا خوش بود ک اگه دخترخوبی باشم و گریه نکنم بهم ازاونا میدن تا توشون و بادکنم و بادکنک داشته باشم تو اون شدت مریضیم بابام دوتا دستامو با قاشق میسوزونه هنوزه ک هنوزه جاش هست (بعداز خوب شدنم زندگیم با پدر عصبیم ادامه دار شد جوری ک از شدت استرس لکنت زبون گرفتم و با زور حرف میزدم یکم ک بزرگ ترشدم ب مادرم خیانت کرد و ب کوچیک ترین چیز گیرمیداد تا مادرمو از خونه بندازه بیرون از کتک بگیری تا فحش بارمون میکرد  چندبار میخاس مامانمو بکشه واسه منی ک تنها فرد زندگیم و مادرم میدونستم دیدن اشکا و اذیتاش خیلی سخت بود از یطرفم خودم و اذیت میکرد آبروی مامانمو برد تو فامیل با عموم رفته بود خاستگاری  ب مادرم تهمت مریضی زده بود درحالی ک هیچیش نبودبعدشم معتاد میشه و وضع مالیمون روز ب روز بدتر و همیشه هم فامیلای مادرم مسخرمون میکنن و ماام بخاطر پدرمون همیشه سرخورده میشیمو سرمون پایینه میدونم مهم نیستن ولی وقتی اسمش میاد انگار غرورم له میشه و بغض کل گلومو میگیره وقتی ک تو این جو زندگی بزرگ شدم ک با ی اقایی اشنا شدم شده بود دلخوشیم امیدم پناهم ک بعداز 9 ماه تصادف میکنه و فوت میکنه قصدمون جدی بود حتا دوسداش خانواده ها بفهمن من بخاطر پدرم مخفی میکردم بعداز خبری ک ازش شنیدم کلللل دنیا خراب شد رو سرم ب جرات میتونم بگم پنججح روز تموم لب ب یقاشق غذاهم نزدم فقط میخابیدمو با فکرا و خاطرها و غم نبودنش دیواااانه میشدم ولی بازم گریمو تو خودم حبس میکردم تا یوقت مامانم شک نکنه😔یکسره فکرخودکشی میزد ب سرم از یطرفم پدرم بهم زورمیگفت و با اخلاقش اذیتم میکرد بهتره بگم بیشتر دلتنگ ترمیشدم🙃اخه من همش با خیال اون بود ک این زندگی و تحمل میکردمو اهمیت نمیدادم ولی دیگه نبوداگه اینارو برات نوشتم فقط بخاطر اینکه من با وجود همه ی این حال خرابیا ب خدا امیدوارم چرا تو نباشی رفیق؟ امیدوارباش شاید فصل بهارزندگی ماام برسه🌈❤
دقیقا🤦🏻‍♀️ ممنونم که کمک کردی عزیزم❤️

خودت زیرک باشی میتونی قشنگ مدیریت کنی ببینه بلدوزرنگی خودش همراهت میشه؛سعی کن ازقبل خودت چندتامغازه بری وچندتامدل ببینی وقیمتابیاددستت بعد باخودش برو برا خریدنهایی چون اکثرمردا مثل ماخانمانیستن که ازبازارگردی خسته وکلافه شن؛یا تونت بشینین باهم مدل لباسارو ببینین آمادگی داشته باشین

  خدایا همسرمو برام نگه دار  شروع خاطراتم زنگیدنت بود   
خودم که احساس می‌کنم به هم می‌خونه اما چون خونواده‌ش خیلی کم‌خرجن(درحد سالی یکبار خرید) میگم احتمال ...

هر کسی زندگی خودش رو داره هر طور عادتش بدی همونطور انجام میده

شاید اصن خانواده اش شما رو ببینن یکم بیشتر به خودشون برسن

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز