میبینی پا میشه اب میخوره همه جا آب میریزه میخوابه صبح میبینم آشپز خونه پر لکه آبه یا اینقدر تنبله دیروز مهمون داشتم کلا سرپا بودم بعد رفتن مهمونا میگه میوه بیار چایی بیار شیرینی بیار انگار خودش چلاقه صبح میخواد لقمه بگیره بره سرکار همه جارو نون میکنه ظرفارو میندازه زمین سفره رو باز میزارع میره الآنم مریضم میگه پول سونوگرافی ندارم بری ماه بعد حقوق ریختن میبرم یا لباس تابستونی ندارم
گفتع بزار بریزرن میخرم اما دیروز به تعارف گفتم میخوای مامانت اینا شام دعوت کنم فردا گفت آره گوشت داریم گفتم یکم داریم گفت بزار برم بخرم میخواستم اون لحظه بزنم ضربه مغزی بشه مرتیکه انگار همونی نبود که میگفت پول ندارم یدونه نت نمیخرع گوشیش میاد به نت من وصل میشه گوشیم داغ میکنه