امشب تولد بچه خواهرم بود. دامادمون داشت به خواهرم میگف روستایی ها آدم نیستن روستایی ها فلانن زندگی با روستایی جماعت تهش جدایی.(تفکرات اون نفهم ب من ربطی نداره و من مسؤول حرفاش نیستم، لطفا به کسی توهین نشه).
یهو برگشت ب من اشاره کرد که مثل این خواهرت دیدی تهش چیشد!!!!!
منم برگشتم گفتم چرا این موضوع رو پیش کشیدین الان؟
گف من مثال زدم.
گفتم اشتباه کردین مثال زدین. من مثال زندگی و صحبت شما نیستم هرجا بشینین اسم منو زندگیمو ببرین. این موضوع فراموش شده ست.
حالا بابام بهم پریده که تو حق نداشتی جواب اون رو بدی مگه اون دروغ گفته، تو غلط کردی بهش توپیدی....
منم گفتم ایشون غلط کرده وقتی شعور حرف زدن نداره اسم زندگی منو میبره.
هیچی کوفت و زهر مارم شد تولد.......
چرا وقتی من دارم فراموش میکنم یک نفر باید هی هرجا بشینه مثال منو بزنه زندگیمو یادآوری کنه.....!!؟؟